نقد فشرده فیلم مومیایی The Mummy
-
منتشر شده در 24 شهریور 1396
نقد فیلم مومیایی The Mummy
این روزها علی رغم تعداد زیاد تولیدات سسنمایی و تلویزیونی، دلباختگان این هنر، کمبود "سوژه" حتی با درجه ی متوسط را به خوبی حس می کنند. این به دلیل فقدان استعداد در این صنعت نیست چراکه به هرحال هر چه قدر هم که در خیالپردازی و داستان سرایی مستعد باشید پیدا کردن حرفی که قبلا گفته نشده باشد باز هم مشکل می نماید. در این میان کم نیستند آثاری که واجد همه ی عناصر ساخت یک فیلم خوب چون بازیگران توانا و سرشناس، کارگردان و سایر عوامل انسانی کارآزموده و باهوش و همچنین بودجه ی کافی هستند اما شما قادر به پیدا کردن چیزی درون آن نیستید گه مانند یک ملات خوب آنها را به یکدیگر پیوند دهد. به عبارت روشن تر حتی نشانه هایی از یک سوژه ی قابل درک و ردگیری دیده نمیشود و کیفیت آنها از ضعیف به طرف رقت انگیز در حال تمایل است. دنباله سازی های بی انتها بر آثار خوش ساخت و پولساز مزید علت شده و کمپانی های تولید آثار تصویری تا بیرون کشیدن آخرین دلار و همزمان به گند کشیدن اثر، وِل کن ماجرا نیستند. اگرچه تکنولوژی های جدید خلق تصاویر، پرده ی ضخیمی بر روی این گندکاری ها کشیده است اما تماشاگران با اینکه خود را به کوجه ی علی چب زده اند و سالن های سینما را برای آثار کم ارزش پر کرده اند بازهم این فقدان غم انگیز را حس می کنند. این پیشرفت های سخت افزار و نرم افزاری در آفریدن تصاویر مجازی قابل تقدیر است چراکه بدون آنها به تصویر کشیدن تخیلات ارزشمند ذهن های قدرتمند که آزادانه از خلاقیت خود بهره می گیرند و دنیا را زیبا تر از آنچه هست نشان می دهند میسر نمی بوده است اما همه ی این ها بدون عنصر محتوای مرتبط که اندیشه ای ژرف آن را پشتیبانی کند بدون تاثیر خواهد بود و اگر زیبا می نماید فقط برای لحظاتی بیش نخواهد بود.
فیلم سینمایی مومیایی سال 2017 هم در همین مقوله جای میگیرد. شاید بینندگان بتوانند تام کروز Tom Cruise را در نقش جک ریچر Jack Reacher با کمی ارفاق تاب بیاورند اما حضور وی بهعنوان نقش اصلی دنبالهای بر فیلم مومیایی با آن نا داستان بدون ارزشش چندان مهیج به نظر نمیرسد. البته انتخاب بد هنرپیشگان به تام کروز محدود نمیشود و سایر آنها خصوصاً راسل کرو را با نقش غیرقابل فهمش را نیز شامل میشود. وقتیکه یک هنرپیشه معروف درگیر یک سری فیلم دنبالهدار است و تماشاچی ممکن است انتظار او را بکشد (مانند تام کروز و مأموریت غیرممکن)، دیدن وی در فیلمهای دیگری با نقشهای موازی یا متفاوت در لابلای آنها، ذهن بیننده را مشوش کرده و او را در پذیرفتن نقشهای جدید مردد میکند. این درست است که بازیگرها نقشهای متفاوتی را در طول دورهی کاری خود بازی میکنند اما باید قبول کرد که اکران فیلمهای یک هنرپیشهی جاافتاده و موفقیت او در هر یک از این رلها با زمان نمایش در ارتباط مستقیم است. علاوه بر این مشکلات اساسی که در فضای فیلمسازی این روزها شیوع پیداکرده است، بههرحال این فیلم قواعد معمولی این قبیل آثار را نیز رعایت نکرده و با سرهمبندی کردن یک سری تصاویر کامپیوتری بدون پشتوانه و تکراری شده قصد دارد هر طور که شده قصهی خود را به آخر برساند. تعداد این قبیل فیلمها این روزها کم نیستند و آنچه مسلم است تماشاچیان، بدون تأثیرپذیری فقط پول میدهند و نگاه میکنند و وقت میگذرانند و دیگر آنان را جدی نمیگیرند همانگونه که شما دیگر آنها را جدی نمی گیرید.
داوود از تهران 25/06/1396
خوشحالم از برگشتتون...امیدوارم ادامه بدین
هدف از تماشای این گونه فیلمها سرگرم شدن و وقت گذرانی است ولی این فیلم حتی از سایر رقیبانش هم آشفته تر و ضعیف تر بود.
فیلمم کن: داوود جان از لطف شما واقعا ممنونیم. بله متاسفانه این روز ها خیلی از فیلم ساز ها مهمترین هدف فیلم یعنی سرگرم کردن را دنبال نمی کنند و این به قیمت وقت و اعصاب بیننده ها تمام می شود.