معرفی، نقد و بررسی فیلم لاک پشت قرمز The Red Turtle
-
منتشر شده در 31 فروردين 1396
ماجرای انیمیشن لاکپشت قرمز The Red Turtle
یک مرد با قایق کوچکش اسیر طوفان مهیبی میشود و موجهای بزرگ، قایق را واژگون کرده و او را به جزیرهی کوچک خالی از سکتهای میبرد. پس از به هوش آمدن و کمی گشتوگذار در جزیره متوجه موقعیت خود شده و تصمیم به ترک جزیره میگیرد. با درختان بزرگ بامبوی جزیره یک کلک ساخته و آن را به آب میاندازد. کمی از جزیره دور میشود اما بر اثر یک ضربه ناگهانی، کلک او از هم پاشیده و مجبور میشود که به جزیره بازگردد. دوباره تلاش کرده و با کلکی جدید به دریا میزند اما در کمال تعجب همان اتفاق افتاده و باز به جزیره برمیگردد. برای بار سوم کلک دیگری ساخته و وارد دریا میشود. اما این بار لاکپشت قرمز بزرگی را میبیند که با ضربه زدن به کلک و درهم شکستن آن، مانع او از ترک کردن جزیره میشود و مرد خسته به جزیره بازمیگردد.
در جزیره همان لاکپشت بزرگ را میبیند که به ساحل آمده است. جهت انتقام با بامبو لاکپشت را کتک زده و او را بر روی لاکش برمیگرداند. فردای آن روز متوجه میشود که لاکپشت بی حرکت است. از کار خود پشیمان شده و آب و غذا برای لاکپشت فراهم میکند که البته دیر شده است. پس از مدتی متوجه میشود لاک او شکاف برداشته و درمییابد که به زندهبودن حیوان بیچاره دیگر امیدی نیست اما در کمال حیرت متوجه میشود که لاکپشت تبدیل به زن جوان مو قرمزی شده که در درون لاک شکاف برداشته به خواب فرورفته است. تلاش او برای بیدار کردن زن جوان فایده ندارد اما برای او از گیاهان سایبانی درست میکند. با برخورد قطرات باران به بدن زن جوان او از خواب بیدار شده و در جزیره به راه میافتد. مرد متوجه زنده شدن و غیبت زن شده و در جزیره به دنبال او روان میشود. زن را درون آب یافته که لاک را به امواج دریا میسپارد. مرد هم کلک بامبویی خود را به تقلید از زن به آب سپرده و به او نشان میدهد که دیگر قصد ترک جزیره را ندارد. آن دو با یکدیگر کمکم آشنا شده و شروع به زندگی مشترک در داخل جزیره میکنند.
پس از مدتی پسر آنها به دنیا میآید . سهتایی روزهای خوبی را با همدیگر سپری میکنند و پسر بزرگ میشود و نشان میدهد که با لاکپشتها میانهی خوبی دارد. پسرک در ساحل یک تنگ شیشهای پیدا میکند و بعدها از روی این تنگ متوجه میشود که جاهای دیگری غیرازاین جزیره برای زندگی نیز وجود دارند. پس از گذشت سالها یک سونامی بزرگ جزیره را درهم نوردیده و خیلی چیزها را خراب میکند. پسازاین اتفاق پسر که به جوانی مبدل شده درمییابد که باید جزیره را برای همیشه ترک کند. پدر و مادر هم این واقعیت را درک میکنند و پسر با پدر و مادر برای همیشه وداع کرده و به همراه چند لاکپشت آنجا را بهقصد جایی ناشناخته ترک میکند. پدر و مادر تنها شده به همان زندگی خود بازمیگردند. سالها میگذرد و موی آنها به سپیدی میگراید و یکشب مرد در زیر نور ستارگان بهآرامی جان میسپارد. صبح روز بعد زن درمییابد که مرد از دنیا رفته و درحالیکه دست مرد را نوازش میکند به همان لاکپشت قرمز تغییر شکل داده و دوباره به دریا بازمیگردد.
نقد و بررسی انیمیشن لاکپشت قرمز The Red Turtle
یک انیمیشن سادهی دوبعدی بدون دیالوگ بیرنگورو تلاش میکند تا به ما بفهماند که راه رستگاری صرفاً در گریز از انتخاب سرنوشت که بهاجبار یا اکراه آن را پذیرفتهایم نیست. آنچه دست سرنوشت چه بهآرامی و یا از پس یک طوفان مهیب برای ما انتخاب کرده ممکن است نتیجهی بیشمار عملگرهای یک سیستم فهیم چند میلیون ساله باشد که شعور و احساس ما عظمت و پیچیدگی آن را درنیافته و ناآگاهانه به رویارویی با آن به پا خواسته است. ولی این امکان وجود دارد که یک انیماتور احساساتی آن را دریافته و سعی کند با سادگی هرچهتمامتر حقیقتی پیچیده را که بهزعم او درست مینماید را با احساسی کردن لحظهی آخر بیننده به حلقومش فروکند. ایدهی انیمیشن لاکپشت قرمز اگرچه از ذهن یک هنرمند اروپایی تراوش کرده اما اثرگذاری انواع صاحب سبک ژاپنی آن در ظاهر و باطن این اثر کاملاً آشکار است. سازنده، علاقه دارد تا اثرش در فضایی ساده گرایانه مخاطب را منقلب کند درحالیکه اصلاً دوست ندارد تا به پاسخهایی در مورد استفاده از تخیل ناهمگون و فلسفهی نامشخص مطرحشده بپردازد. فیلم با تسلیم شدن آسان یک مرد در مقابل سرنوشتی که یک حیوان بهظاهر ذیشعور به او تحمیل میکند نقطهی مقابل اثر سینمایی معروف "پاپیون Papillon" به کارگردانی فرانکلین شافنر قرار میگیرد، جاییکه قهرمان قصه تا آخرین روزهای زندهبودن تسلیم سرنوشت نشده و به فرار با کلک ادامه میدهد. عناصر مشترک میان این دو اثر مانند موی سفید، موجود زندهی غیرانسانی (پروانه و لاکپشت) جزیرههای منزوی، دریای جداکننده و موجهای متلاطم، کلک بامبویی و نارگیلی و وجود یک همدم، جالب به نظر میرسد فقط اگر آنری شاریر Henri Charrière نویسنده داستان بهجای شخصیت لوئیس دگا (داستین هافمن) یک زن جوان قشنگ مو قرمز خوشهیکل را از آسمان برای شاریر (استیو مکوئین) میفرستاد معلوم نبود که آیا پاپیون به فرار کردن هایش ادامه می داد، اینقدر معروف میماند تا ما اکنون از او یاد کنیم یا خیر.
کارگردان هلندی-انگلیسی فیلم، مایکل دودوک دی ویت Michaël Dudok de Wit، پس از ساخت یک انیمیشن کوتاه احساسبرانگیز به نام "پدر و دختر Father and Daughter " که موفق شد اسکار بهترین انیمیشن کوتاه را از آن خود کند موردتوجه یکی از کمپانیهای معروف نقاشی متحرک ژاپن " استودیو جیبلی Studio Ghibli، قرار گرفت. سبک او در نقاشی و جاسازی اندیشه تا حدودی به شیوهی عمل انیماتور های اندیشمند ژاپنی شباهت دارد. از همین رو است که این استودیو از وی خواست که همان ایدهی انیمیشن کوتاه "پدر و دختر" را منبسط کرده و در قالب یک فیلم بلند 80 دقیقهای روانهی پردههای سینما کند. درآمیختن احساس پررنگ این کارگردان غربی خصوصاً درباره مرگ و زندگی با خیالپردازیهایی از نوع ژاپنی منجر به تولید یک فیلم سفارشیشده که تا نامزدی اسکار برای بهترین انیمیشن بلند 2017 پیش میرود. این فیلم در کنار آثار پرزحمت و خیلی متحرکی چون زوتوپیا Zootopia ، به دنبال دوری Finding Dory، کتاب جنگل The Jungle Book، کیوبو و سازش Kubo And The Two Strings، زندگی خصوصی حیوانات خانگی The Secret Life Of Pets، پاندای کونگ فو کار 3 Kung Fu Panda 3 و موآنا Moana توانست خود را در دل داوران بسیاری از فستیوالهای سینمایی جا کند. اساساً اینگونه انیمیشنهای غیر کودکانهی ساده که تلاش میکنند تا در داخل ظاهر بیتکلف و تحرک نزدیک به سکون نقاشیهای بدون شخصیت، معنایی اغراقشده را فروکنند، فقط در کنار آن دسته از آثار پرمشقت مهیجِ بانشاط رنگارنگ به چشم میآیند. استفاده ریاکارانه از احساس در مواجهه با مضامینی مانند علاقهی خانوادگی و مرگ عزیزان، جنبههای بصری پویانمایی یک اثر را به حداقلها کاهش داده و طرح فیلسوف مآبانه ی این مفاهیمِ بدیهی بر روی بینندهای که دوست دارد متفاوت به نظر برسد مؤثر واقعشده و باعث دور ماندن او از تعریفهای استاندارد و فاکتورهای ضروری یک انیمیشن سینمایی میشود.
بیانصافی خواهد بود اگر متهم به این شویم که تبدیل لاکپشت به یک زن جوان برهنه استعارهای بیش نبوده که ما آن را درک نکردهایم چراکه در مقابل، تعداد زیادی اتهام در خصوص سوءاستفاده خالق این اثر منجمله استفاده از لطافت زنانه مطرح خواهد بود. همچنین اگر مرد نماد کل بشریتی باشد که در حال تخریب مواهب طبیعی است که به چاله افتاده و لاکپشت نمایندهی ستمکشیده اما آزاد کل موجودات غیرانسانی است، پس چرا از پیشپاافتادهترین غرایز بازهم انسانی برای نمایش آن استفاده میشود. اگر مقرر است که معنایی واضح مانند "دنیا برای همهی موجودات" و "استفاده مسالمتآمیز از نعمات" به بیننده منتقل شود پس تکلیف این آدرسدهیهای غلط مانند "تنگ شیشهای"، "سونامی ویرانکننده" و "خوردن گوشت صدف ها" چه میشود. ضمناً در کت من یکی اصلاً نمیرود که ژاپنیهایی که برای یافتن و خوردن هرگونه حیوان آبزی حتی در حال انقراض گوشهکنار همهی برکهها و دریاها و اقیانوسها جهان را با سماجت زیرورو میکنند حامی اینچنین ایدهای برای یک انیمیشن باشند. فیلم لاکپشت قرمز مجبور بوده تا یک ایدهی کوچک کمی تکراری (انیمیشن پدر و دختر) را گسترش دهد اما هنوز هم کوچک مانده است. مرد تنهای مصیبتزدهای که در یک جزیرهی بسیار کوچک اما واجد تمام عناصر لازم برای زندگی و چشماندازهای زیبا گیر افتاده و به خاطر یک زن یا یک لاکپشت از تلاش برای فرار از جزیره دست میشوید تا پس از یک زندگی تکراری در یکشب زیبا بهآرامی جان سپارد. ذهن من از دریافت معانی ژرف در این اثر ناکام مانده و فقط متوجه شدم که سازندگان آن با فشار آوردن به گیرندههای احساسی آنهم برای چند لحظه و منقلب کردن بیننده از یک رخداد طبیعی ناراحتکننده و همچنین خیالپردازی بدون زحمت قصد داشتند که فیلم کمخرج و کم دردسری را بسازند که نتیجهای پیچیده و شگرفی را داشته باشد. اما پیشرفتهای تکنیکی امروزی در عرصهی سینما و همچنین پرتوافکنی به عمیقترین و تاریکترین دالانهای ذهن انسان با داستانهایی که ایده آنها حقیقتاً پیچیده است، توقع بینندگان را به سطحی بالاتر از این ارتقا داده است. عکسالعملهای بینندگان با زیادشدن تعداد این قبیل فیلمها مشخص خواهد شد. نمیخواهیم به ساده بودن فیلم ایرادی وارد کنیم بلکه عقیده داریم ارزش محتوای آنهم نمیتواند از این سادگی فراتر رود. گنجانیدن محتوایی که نامنصفانه منعطف است در شکل و فرمی ساده که با یک تخیل ناموزون بیمقدمهی کمی بیمزه شروع و پایان میگیرد، نمیتواند عمیقاً ما را متحول کند فقط با رقیق کردن احساسات، ما را بهاشتباه میاندازد.
زندگی و مردن
در حاشیه ی یک شهر صنعتی شلوغ دودگرفته
یا
در یک جزیره آفتابی خالی از سکنه
محسن از اردبیل 03/06/1396
طرز نوشتنوتون عالیه ولی نقدتون به هیچ وجه خوب نیست.
فیلمم کن: محسن جان تعریف کردنتون عالیه اما انتقاد کردنتون به خاطر نپرداختن به دلایل خوب نیست.
کالچر از تهران 06/11/1396
تحقیری که توی قلم مخاطب (نویسنده) وجود داره از نقدهای فراستی هم فراتره
فیلمم کن: فکر کنم منظور شما از کلمه ی تحقیر چیز دیگری باشد. چراکه ما به چشم حقارت به فیلم نگاه نمی کنیم.
mzx از تهران 30/11/1396
ظاهرا زیاد فرو کردن تویه شماها عقده شده براتون هی لفظشو استفاده میکنید
فیلمم کن: جدای از اینکه عبارت مورد نظر شما اساس آفرینش بوده آنچه برای ما اهمیت دارد این است که شما با دقت نوشته را خوانده اید که نشانه ی خوبی است برای ما.
آماتور از تهران 29/11/1396
سلام.ممنون میشم ر مورد این نکته که در آخر فیلم زن تبدیل به لاک پشت شد هم یه کم صحبت کنید.ممنون
فیلمم کن: حدس زدن منظور سناریست و یا کارگردان خصوصا از این نوع احساساتی درباره ی استعاره هایی که به کار برده اند کار چندان عاقلانه ای نیست چرا که امکان اشتباه بودن، منتقد را نزد خوانندگان بی اعتبار می سازد. اما در این مورد خاص حداقل می توان گفت که مرد در ابتدای فیلم، لاک پشت بزرگ قرمز را دشمن رهایی خود می یندانست تا جاییکه نسبت به کشتن وی اقدام کرد. با وارونه کردن لاک پشت آن را می کشد و لاک پشت مرده به زنی زیبا بدل می شود که زندگی وی را در آن جزیره ی خالی از سکنه مفهوم می بخشد حتی فراتر از آن برای او بچه ای را نیز به ارمغان می آورد. مسلما لاک پشت از اینکه اجازه نمی داد مرد از جزیره خارج شود منظوری خیر در سر داشته است که مرد آن را در عمری که آنجا سپری می کند متوجه می شود. اما پسر آنها یا برای ارضای حس کنجکاوی و دیدن جهان پهناور و یا برای پیدا کردن یک جفت مناسب که در جزیره موجود نبود، آنجا را ترک می کند. به هر حال عدم شخصیت پردازی در فیلم این حدس زدن را بسی مشکلتر می کند.
مهمتر از استعاره ی آخر یعنی تبدیل زن به لاک پشت ، تبدیل لاک پشت به زن در ابتدای فیلم است که من آن را تخیلی کمی لوس با توجه به پرداخت قصه نامیدم. بهرحال کارِ لاک پشت پس از مرگ مرد که به کهنسالی رسیده است تمام می شود و او دوباره به اقیانوس بر می گردد. عمر لاک پشت ها از انسان بیشتر بوده و این به این دلیل است. شاید ما اشباه می کنیم و جزیره در مرکز اصلی استعاره است یعنی مکانی برای رسیدن این دو به یکدیگر. یکی را می توان خودِ خودِ آدم جدا شده از طبیعت در نظر گرفت و لاک پشت را مظهر طبیعت که چگونه در یکدیگر می آمیزند و ثمره ی آن وصالی که حاصل آن برخلاف انتظار فقط یک بچه است که آنهم آن دو را ترک می کند. بر اساس بسیاری از داستان ها در فرهنگ های مختلف تبدیل انسان به حیوان و برعکس مرسوم است اگر از مقصود کودک سرگرم کن این قبیل قصه ها که بگذریم حدس زدن منظور استعاره خصوصا وقتی هیچ گفتگویی رد و بدل نمی شود بسیار دشوار است. انسانی که تمام مقصود هایش را با زبان می گوید و طبیعت گنگی که با آفتاب و سایه و کوه و دریا و طوفان و سونامی ...... حرف میزند. اینکه چرا لاک پشت زن می شود خود جای سوال بزرگی است که احتمالا از فرهنگ ژاپنی قرض گرفته شده است. این انتخاب طبیعت بوده برای کامل شدن و برای ادامه پیدا کردن. اجازه بدین اینگونه در نظر بگیریم که ماموریت زن با مرگ مرد در زمان طبیعی خود به پایان رسیده است و او به این دلیل زن شده است نه اینکه این مرد تنها نیاز به یک زن برای امور روزمره و گریز از تنهایی دارد بلکه این فقط به این خاطر بوده که طبیعت جنس سومی برای موجودات زنده خلق نکرده است و کارگردان انتخاب دیگری نداشته است تا زندگی مرد را به شکلی در آن جزیره ی آفتابی خالی از سکنه یه تقدیر وی گره بزند تا شما را ترغیب به دیدن فیلم کند، همان چیزی که ما آنرا منصفانه نمی دانیم.
خانمرادی از دهلران 06/07/1397
به نظر شما چرا لاک پشت پس از مرگ تبدیل به یک مرد نمی شود؟ البته باید بار دراماتیک اثر را هم در نظر گرفت و ظبیعتا اگر لاک پشت مرد می شد سوالات بسیار زیاد تری ذهن ما را قلقلک می داد ولی با این حال چون به فرهنگ ژاپنی نقب زده اید و زن شدن لاک پشت را بدان نسبت داده اید کنجکاو شدم ضمن پرسش در مورد خاستگاه و منبع آن درخواست کنم در مورد این فرمایشتان که ؟«چون طبیعت جنس سومی برای موجودات زنده خلق نکرده است...» توضیح بیشتری بدهید. یعنی به فرض مثال اگر جنس سومی به نام x داشتیم لاک پشت در نهایت بدان تغییر ماهیت می داد؟
فیلمم کن:
- مطابق با سناریوی نوشته شده نیاز به تولید مثل ولو در شکل استعاره ای بوده است. همچنین برای جذاب کردن داستان.
- زن ها در فرهنگ کهن ژاپنی از نوعی پیچیدگی اسرار آمیز برخوردار هستند. ظهور و غیبت ناگهانی و تغییر شکل یکی از خصلت های آنان در ادبیات کهن است. بعنوان مثال در فیلم کوایدان ساخته ی کوبایاشی می توانید آن را ملاحظه کنید. یا Okame نماد زنی است که هر که با او ازدواج کند برایش خوش یمنی و شادی و ثروت را می آورد.
- خیر. منظور این است که چون دو جنس موجود است و ظرفیت یکی پر شده بود، داستان نویس لاجرم از جنس دوم بهره برده است.
خه بات از سنندج 27/03/1398
به نظر من این مرد بخاطر ترس و استرس دست از آرمانهاش که بازگشت به خانه و شهر و دیارش کشید و با توهم زندگی کرد با وجود آنکه لاکپشت را کشت اما دست از تلاش برداشت و بجای برگشت به دنیای حقیقی خود به توهمات بازگشت و قایقش را در وسط دریا رها کرده و به سوی توهماتش بازگشت حتی تمامی راه نجاتش را که چوب برای تهیه قایق بود سوزاند و به عقاید وخ خرافاتش بازگشت و اصالتش را از آدمی به لاکپشت عوض کرد بچه اش به لاکپشتها پیوست و همسر خیالی اش هم سرانجام به اصالت خود بازگشت این نظر منه و براین اصل موافقم که باید بدون ترس ادامه داد و برای رسیدن به هدف تلاش کرد خیالات منفی زندگی متوهم برای آدمی میسازد
فیلمم کن: برداشت شما از مقصود فیلم منطقی به نظر می رسد اگرچه بازگشت به خانه را در این فیلم نمی توان یک آرمان در نظر گرفت.ولی بهرحال باید در نظر داشت که شما با صرف کلی انرژی ذهنی تا حدودی مجبور شده اید که این برداشت نسبتا پیچیده را بر خلاف ظاهر و اتفاقات ساده ی غیرمعمول از فیلم داشته باشید. داستان به شکلی به جلو می رود که شما با تردید فهم موضوع روبرو می شوید و این به دلیل نامتقارن بودن ظاهر و باطن این انیمیشن است.برخی اوقات این درگیری ذهنی شیرین است مشروط به آنکه تعداد مفاهیم قابل فرض از حوصله ی بیننده خیلی بیشتر نباشد.