معرفی، نقد و بررسی فصل اول سریال تابو Taboo
-
منتشر شده در 10 فروردين 1396
ماجرای سریال تابو Taboo
قرن نوزدهم، انگلستان، جیمز دلینی James Delaney که همه تصور میکردهاند مرده است پس از 10 سال غیبت برای شرکت در مراسم تدفین پدرش که یک تاجر بانفوذ در لندن بود و همچنین به ارث بردن آنچه از وی باقی مانده است ناگهان از آفریقا به زادگاهش بازمیگردد. او مرد مرموزی است که شایعات زیادی ازجمله خشونت مفرط و خوردن گوشت آدم درباره او در لندن بر سر زبانهاست. شوهر خواهر ناتنی او و کمپانی هند شرقی (شعبهی بریتانیا) بیش از هر کس دیگری از بازگشت وی ناراحت شدهاند. زیلفا Zilpha خواهر ناتنی جیمز که قبلاً رابطه عاشقانه و جنسی با او داشته است از آمدن برادرش شوکه شده است. پدر درگذشتهی جیمز مالک قطعه زمینی به نام نوتکا سوند Nootka Sound در غرب ونکوور کاناداست که به لحاظ ژئوپولتیک دارای اهمیت فوقالعاده و تعیینکننده ایست و دولتهای انگلستان و آمریکا مایل به تصرف آن هستند. در غیاب جیمز، کمپانی هند شرقی برای تصاحب این زمین ارزشمند با تنها وارث دلینی پدر، یعنی دخترش به توافق رسیده بود که با پیدا شدن سروکلهی جیمز اوضاع به هم میریزد. جیمز به دلیل رفتار بد پدر با مادرش، علاقهای به وی نداشته اما درمییابد که او به دلیل مسموم شدن با آرسنیک به قتل رسیده است.
جیمز دلینی به پشتوانهی چند قطعه الماس درشتی که از آفریقا با خود به همراه آورده است موفق میشود به اوضاع کمی سروسامان داده و برای پیشبرد اهدافش یعنی تصاحب میراث پدر و انتقام از کمپانی هند شرقی که موجب آوارگی دردناک ده سالهاش شده بود تیمی را سروسامان دهد. با رد کردن پیشنهاد خرید زمین که از جانب کمپانی هند شرقی دادهشده است با این کمپانی قدرتمند رسماً وارد جنگ میشود. از طرف دیگر یک بازیگر تئاتر زن مدعی میشود که همسر دلینی بزرگ بوده که عملاً کار جیمز را برای تصاحب زمین دچار مشکل میکند. جیمز به خواهر ناتنیاش اظهار عشق میکند و او را در وضعیت سختی قرار میدهد. شوهر وی از این رابطه آگاه میشود و با دلینی دوئل کرده ولی باسخاوت جیمز جان سالم به در میبرد اما سرانجام توسط همسر خودش کشتهشده و با کمک دلینی بی سروصدا به خاک سپرده میشود. جیمز دلینی نقشه دارد تا با تهیه یک کشتی و تعدادی خدمه به آمریکا رفته و تجارت دریایی پدرش را دوباره احیا کند. ازاینرو و برای گرفتن اجازهی ورود به آبهای تحت سلطهی آمریکا و امتیاز انحصاری تجارت برخی کالاهای پرمشتری با جاسوسان آمریکایی حاضر در لندن رابطه برقرار کرده و با آنها وارد معامله میشود.
جیمز از چندین سوءقصد توسط کمپانی هند شرقی جان سالم به در میبرد اما از جانب آمریکائیها تحتفشار قرار میگیرد تا در مدت کوتاهی برای آنها باروت تهیه کند. مجبور میشود تا مقداری از مواد موردنیاز را از انبار کمپانی هند شرقی سرقت کند تا متخصصی که استخدام کرده بتوانند در مدت محدودی باروت موردنیاز آمریکائی را ساخته و تحویل دهد. زنپدر جیمز که ادعای مالکیت زمین نوتکا را داشت متوجه میشود که جانش در خطر است و طی توطئهای از جانب دربار ولیعهد انگلستان به زندان میافتد اما با زیرکی جیمز از زندان رهایی مییابد. کمپانی هند شرقی کشتیای که جیمز بهتازگی برای اجرای نقشه خود خریده است را منفجر میکند تا او را تحتفشار قرار دهد. از طرف دیگر زن صاحب یک روسپیخانه که با جیمز همکاری میکرد به تصور اینکه او دختر نوجوانش را کشته، جیمز را به خاطر سرقت و ساخت باروت نزد مسئولین کمپانی هند شرقی لو میدهد و کمپانی نیز با دسیسهچینی، ولیعهد پادشاه را تحریک به دستگیری او میکند. جیمز در زندان تحت شکنجهی شدید قرار میگیرد تا همکاران و خصوصاً آمریکائیهای جاسوس در لندن را لو دهد ولی او آن را منوط به ملاقات با رئیس کمپانی هند شرقی میکند و سرانجام موفق به این دیدار میشود. در این ملاقات جیمز با کمپانی به یک توافق میرسند. در مقابل جنایت سیستماتیک تجارت برده و کشتار آنها که جیمز شاهد مستقیم آن بوده است وی سکوت کرده و تمام مدارک را از بین میبرد و در ازای آن کمپانی هند شرقی میبایست از شکایت خود صرفنظر کرده و یک کشتی در اختیار جیمز قرار دهد تا انگلستان را ترک کند. پس از رهایی از زندان، جیمز متوجه میشود که خواهر ناتنیاش پسازاینکه از طرف او طرد میشود خود را کشته است. عمیقاً دلشکسته میشود اما ناچار است که باقی نقشه را اجرا کند. پس از ملاقات با رابط آمریکایی او را کشته و به یارانش در بارانداز ملحق میشود. ولیعهد از توافق میان جیمز و کمپانی بسیار ناراحت شده و دستور کشتن دلینی را صادر میکند. رئیس کمپانی هند شرقی توسط یک بسته انفجاری ارسالی که توسط متخصص جیمز درستشده بود کشته میشود. سربازان پادشاهی به بارانداز یورش برده و با مقاومت یاران جیمز مواجه میشوند. پسازاینکه تعدادی از دوستان جیمز و سربازان کشته میشوند او موفق میشود که لندن را توسط کشتی ترک کرده و برای شروعی تازه راهی آنطرف اقیانوس شود.
معرفی، نقد و بررسی سریال تابو Taboo
حس سریال بینهای حرفهای با دیدن پیشپرده و یا تکهای از قسمت اول سریال تابو بهشدت تحریک میشود و با دیدن آن فضای گرفتهی خاکستری و محیط کثیفِ گلآلود و با شنیدن اینکه این اثر انگلیسی است، نمیتوانند از تماشایش صرفنظر کنند. قصهی رازآلودی که توسط بازیگرانی بهخوبی چهرهپردازی شده بیان میشود آنقدر وسوسهانگیز است که آنها را مجبور میکند تا به آخر آن را دنبال کنند. به همهی اینها باید شخصیتی که تام هاردی، نقش اول این سریال در ذهن فیلم بینها از پیش ثبت کرده و آن را در قالب جیمز دلینی James Delaney به کمال میرساند را اضافه کنیم. مرد خشنِ کمحرف جذابِ زخمخوردهای که سالها زجر و درد را با صبوری به امید انتقام از همه آنهائیکه به او بد کردهاند را تحمل کرده و اکنون شبحوار از یک سفر بیبازگشت و از دل موجهای پرتلاطم دریا برگشته تا همانند یک جادوگر زبردست، خونسردانِه در میان کوچهپسکوچههای خیسخورده ، گلولای کنارههای بارانداز و روسپیخانههای متعفن لندن نقشهاش را بهپیش ببرد. جذابیت سریال با تزریق موادی از جنس وسوسهی غیرطبیعی و شهوت ناروا و خشونتی عمیق رو به تزاید میرود و نگاهها همانند خود دوربین مدام به دنبال جیمز دلینی (تام هاردی) است تا رشتهی مهیج پراحساس شکلگرفته در درون تماشاگر پاره نگردد. گریم متناسب و طراحی کمی جسورانهی لباسها موجب گشته تا خیال کنیم این دسته از بازیگران را برای اولین بار بر صفحهی تلویزیون میبینیم و این تازگی دقایق خوشی را برایمان به ارمغان میآورد. بیرون آمدن مردی خشن اما جوانمرد از دل سیاهی اسرارآمیز بهعنوان نقش اصلی که گاهی به زبان محلی سیاهان آکان (Akan) غرب آفریقا (Twi) چیزهایی را میگوید و ادغام کردن ماجراهایی که او میآفریند با برخی اسامی و ماجراهای تاریخی، اثری درخور دیدن را آماده کرده است.
تام هاردی 39 ساله پس از ایفای نقش بهجای بیل سایکز(Bill Sikes) در مینی سریال الیور توئیست 2007 شیفتهی اینگونه کاراکترها شد و در ادامه فعالیتهای بازیگریاش این اشتیاق در او رو به فزونی گذاشت تا آنجا که خود تصمیم به آفریدن، پروراندن و بازی کردن در نقشی مشابه اما در منتهای قدرت آن شد. او به کمک پدرش ادوارد هاردی Edward Hardy و استیون نایت Steven Knight یک سریال 10 میلیون پوندی را در شبکههای BBC 1 و FX به نمایش گذاشته که گویا هنوز به سوددهی نرسیده است و بااینکه در امتیاز گیری چندان موفق عمل نکرد اما تعداد بینندههای آن بسیار بوده است. به گفتهی هاردی، وی میخواسته که جیمز دلینی قهرمان کلاسیکی باشد با تباهی عمیق که قدرت نادیده گرفتن همه را داشته باشد. ملغمهای از هانیبال لکتر در سکوت بره ها، شرلوک هولمز، بیل سایکز در الیور توئیست، هیثکلیف، ایدپس افسانههای یونان، مارلو در قلب تاریکی، رودریگو مندوزا در مأموریت (1986) و اگوئیره در خشم خدا (1972). همچنین بهعنوان یک تصمیمگیرنده مایل بود که صحنههای برهنگی و اروتیک سریال بیش از این باشد که در ویرایش نهایی تصمیم به حذف برخی از آنها گرفته شد. اگرچه جریان و ماجراهای سریال ساختگی و بر اساس واقعیت نیستند اما برخی از نامهای درون اثر تاریخی و واقعی اند ازجمله قطعه زمین نوتکا با همین نام در غرب جزیره ونکوور واقع است و در قرنهای 18 و 19 میلادی به دلیل موقعیت بااهمیت آن مورد مناقشه دولتهای اسپانیا، انگلستان و آمریکا بوده است. همچنین کمپانی هند شرقی که همه از تأثیر آن بر تجارت جهانی در قرنهای گذشته آگاه هستند. این کمپانی معروف اگرچه مانند آنچه در متن سریال تابو نشان داده شد هرگز نبوده است اما دخالت آن در تجارت برده و کشتار مردم بومی غیرقابلانکار است. استفاده از مضامین واقعی – تاریخی در میان آثار تخیلی بهمنظور اصالت دادن به کار و یا جذب تماشاچی رایج است اما ساخت سریال تابو به شکلی است که ابهام واقعی بودن اتفاقات درون آن برای اکثر بینندهها ایجاد میشود. این روزها سریالهای تلویزیونی وارد یک رقابت جدی شدهاند و این باعث شده است که کیفیت محتوایی و تصویری آنها افزایشیافته و در ساخت آنها جدیت و دقت بسیار شود (منظور نوع ترکی، هندی، کره جنوبی و ایرانی نیست). البته تصور نمیشود که سازندگان این اثر تلویزیونی قصد رقابت با سریال تاجوتخت شبکهی HBO را داشته باشند اما اهتمام آنها در تولید یک برنامهی سرگرمکننده که برخی رویدادهای تاریخی را نیز منور میکند قابلرؤیت است. سریال تابو تا انتهای قسمت هفتم بهخوبی پیش میرود اما در واپسین قسمت خود هیجانش را از دست میدهد. این به دلیل اشتباهات فنی نبوده است بلکه روایت داستان در هفت قسمت قبلی به شکلی بوده که ذهن بیننده ناخودآگاه توانسته است که قسمت آخر را با تمام جزئیات، قبل از اینکه آن را ببیند، تصور کرده و حدس بزند. ازاینرو افت هیجان و کاهش غلیان احساس در انتهای این سریال زیبا اجتنابناپذیر بوده است. تیتراژ آغازین سریال تکراری، ناشیانه و از روی عجله ساخته شده و در تناسب با سطح اثر قرار نمیگیرد و همچنین بودن مارک گاتیس در نقش ولیعهد پادشاه که قبلاً سریال شرلوک را با حضورش به افتضاح کشانیده بود برای من که چندان از او خوشم نمیآید مأیوسکننده به نظر میرسید.
"تابو" را نمیتوان به دلیل تجاوز نکردن از مرزهای سرگرمکنندگی ملامت کرد. قریب بهاتفاق آثار تلویزیونی که در چندین قسمت ساخته ، از تلویزیون پخش شده و نام سریال به خود میگیرند همین هدف را دنبال میکنند. تابو با اتکا به فضا و محیطی که درست میکند و شخصیت جیمز دلینی که بر اساس خصوصیات، استعداد و علاقهی تام هاردی آفریده میشود به موفقیت دست پیدا میکند. درست است که حس نیاز به تفکر را در ما برنمیانگیزد اما بهآرامی و در سکوت چشمان ما را با مناظری از لندن قدیم نوازش میکند. خشونت و همچنین کثیفی موجود در اثر نه مشمئزکننده و نه ترحم برانگیز است بلکه دلخواه بسیاری از علاقهمندان فیلم و سریال است تا بوی کهنگی و نَمی که با خون و هوس قاطی میشود را با اشتیاق فراوان به درون خود بکشند. قهرمان قصه با استعانت از موهبتهایی که سرزمینی دور (آفریقا) که ما آن را وحشی میپنداریم به او داده است به وطن متمدن خود که مملو از جرم و جنایت است بازمیگردد تا زندگی را از نو آغاز کند. نمایش شهوت غیر مشروع داخل فیلم اگرچه کمی تابو شکنانه است اما اشاره ایست به رفتارهای مبتنی بر غریزه عجیب جنسی در نزد انسان که ما از گفتنش میهراسیم. اثر پر است از تمایلات واپس راندهی آدمی در حوزهی جنسیت، زیادهخواهی، انتقامگیری و قدرتطلبی که در قهرمان آن سرباز میکند و ماجراها را شکل میدهد. سکوت جیمز دلینی معرف دنیای درونی ماست همانجائیکه تمام احساسات و تمایلات ما، چه ارضا شده و چه نشده در آن انبار میشوند. یا میمانند و میپوسند یا سر باز میکنند و خون به راه میاندازند. سریال از به جلوه درآوردن رفتارهای باشکوه انسانی تهی است یا اینکه عامداً درصدد گفتن این است که در مقابل کوهی از رذالتهای طبیعی چیز مصنوعی دیگری به چشم نمیآید. "تابو" در فصل اول اگرچه نشانی از مکالمات ظریف و زیرکانه مختص آثار انگلیسی را نداشت اما اثری بود که من همواره برای دیدنش انتظار میکشم. مقداری هم ذات پنداریهای کمیاب شوقانگیز برای لحظههایی که آنگونه نیستم.
"قدیم تر ها سفید پوستا کلی راه می کوبیدن برن آفریقا، سیاه پوستارو بزور بگیرن بیارن تا زندگی راحت تری واسه خودشون درست کنن، خیلی از سیاها هم غرق می شدن"
"این روزا هیچ سفید پوستی این کارو نمیکنه اما خود سیاها کلی راه می کوبن تا برن جا سفیدا زندگی راحت تری داشته باشن، تازه خیلی هاشون هم غرق می شن"
امید از تهران 07/11/1396
..........
فیلمم کن: امید جان ببخشید که نمی توانیم پیام شما را منتشر کنیم.
تینا از تهران 27/11/1398
سلام.ممنون از قسمت درجه بندی این سریال از دید سایت فیلمم کن
چون من تقریبا با شما هم همنظرم هر سریالی که تو اون قسمت تایید کرده باشید من میبینم
لظفا این قسمت را حذف نکنید و برای همه سریال ها قرار بدید.باتشکر
فیلمم کن: تینا جان ممنون که به سایت ما سر می زنید. چشم اما بهرحال چون فیلمم کن یک سایت حرفه ای نیست تعداد پست ها زیاد نخواهد بود که امیدوارم ما را ببخشید.