معرفی، نقد و بررسی فیلم جوکر Joker
-
منتشر شده در 28 آذر 1398
ماجرای فیلم جوکر Joker
“آرتور فلک Arthur Fleck" پیرِپسری است که در شهر "گاتهام Gotham" با مادر کهنسال و بیمار خود زندگی محقرانه و پر رنجی را سپری میکند. او که خود دارای مشکلات روانی است یعنوان یک دلقک برای یک موسسه ی سرگرمی با درآمدی ناچیز کار میکند و برای تهیه داروهای خود متکی به خدمات اجتماعی شهر است. گاتهام بواسطه سوء مدیریت مسئولان شهر غرق در فساد و تباهی اسست تا آنجا که زباله های انباشته شده در همه جای شهر و موش های فراوان آن مردم را به سرحد عصیان رسانده است. مادر آرتور سال ها پیش در عمارت میلیونری به نام "توماس وین Thomas Wayne" که اکنون نامزد پست شهردار است خدمتکاری می کرده است و نامه های متعدد بی پاسخی به او می نویسد تا شاید بتواند از او کمک مالی برای زندگی پر محنت خود و پسرش دریافت کند. آرتور که از کودکی آرزو می کرده کمدین موفقی شود به آدم رویا زده ای مبدل گشته که خنده های طولانی و بی موقع اش به نوعی بیماری منجر شده است. شوی تلویزیونی کمدین معروف "موری فرانکلین Murray Franklin" برنامه ی مورد علاقه ی او و مادرش هست و آرزوی شرکت در آن و همکلام شدن با "موری" دست از سرش بر نمی دارد. دفترچه ی یادداشتی دارد که جُک هایش را به شکل آشفته ای به همراه تصاویری از زنان برهنه در آن جمع آوری میکند. از مادر مجردی سیاه پوستی که در همسایگی شان زندگی میکند خوشش آمده و در خیال بافی هایش با او وارد رابطه میشود.
وفتی که در خیابان مورد اذیت تعدادی نوجوان شرور قرار می گیرد، همکارش به او یک اسلحه ی کمری میدهد تا از خود دفاع کند اما در هنگام نمایش در بخش اطفال یک بیمارستان، هفت تیر از زیر لباسش به روی زمین می افتد و باعث میشود که کارفرمای از قبل ناراضی اش او را اخراج کند. با همان شمایل دلقکی در مترو با 3 جوان کت شلواری که در سازمان بورس کار می کنند و مزاحم زن جوانی در قطار شده بودند درگیر شده و با همان هفت تیر همه آنها می کشد. همه ی شهر از جنایت مترو به دست یک دلقک باخبر می شوند و دو کارآگاه پلیس که به "آرتور" مشکوک شده اند در بازجویی مسبب سکته ی مغزی مادرش می شوند. یک ویدیو از اجرای استند آپ کمدی آرتور به دست "موری" شومن رسیده و آن را در برنامه اش پخش میکند. منشی او به آرتور تلفن زده و از او دعوت میکند در برنامه ی "موری" به شکل زنده حضور یابد. در خانه آخرین نامه ی مادرش را باز کرده و می خواند و از محتوای نامه متوجه میشود که فرزند نامشروع "توماس وین" مشهور است. او را تعقیب کرده و طی مکالمه ی ناخوش آیندی از "وین" می شنود که مادرش متوهم و غیرمتعادل بوده و او را به فرزند خواندگی گرفته بوده است. پس از مراجعه به سوابق پزشکی مادرش در بخش روانی یکی از بیمارستان های شهر به درست بودن گفته های وین آگاه شده و از آزار و اذیت های وحشیانه ی مادر و دوست پسرش در دوران بچگی باخبر میشود. شب هنگام بدون اجازه به آپارتمان مادر مجرد سیاه پوست وارد شده و اعتراف میکند که می خواهد مادر خود را به قتل برساند. پیش از رفتن به استودیو همکار سابق خود که هفت تیر را به او داده بود با ضربات چاقو می کشد. در راه رفتن به تلویزیون دو کارآگاه پلیس را در تعقیب خود دیده و موفق میشود با کمک جوانان آشوبگری که همگی خود را به شکل دلقک درآورده اند از دست آنان بگریزد. با اعتماد به نفس در برنامه ی موری حاضر شده و از لقبی که "موری" به او داده یعنی "جوکر Joker" احساس رضایت میکند. در جلوی دوربین با اعتراف به کشتن آن سه جوان همه را غافلگیر میکند. از اینکه موری به قصد استهزا او را به برنامه اش دعوت کرده می گوید و در جلوی چشمان بهت زده ی تماشاچیان "موری" را باشلیک گلوله می کشد. شهر به آشوب کشیده میشود و مردم عصیانگر او را از دست پلیس آزاد می کنند. آرتور که احساس میکند حالا مردم به وی اهمیت می دهند با خونی که از دهانش جاری شده در میان هوادارانش لبخندی بر صورتش می کشد، لبخندی که با خنده های قبلی اش کاملاً متفاوت است. او از راه جدیدی که پیدا کرده خشنود است و استعداد جدیدش در کشتن را به نمایش می گذارد.
بررسی و نقد فیلم جوکر Joker
هنرپیشهی نقش اصلی فیلم در یکی از مصاحبههایش گفته بود که این اثر نیاز به مشارکت تماشاچی برای جذب آن بهمنظور تفسیر و تعبیرش دارد. خود آنها تا آخرین روز فیلمبرداری بیخبرانه جنبههای جدیدی از شخصیت اصلی را کشف میکردهاند و او همواره سعی میکرده تا جنایتکاری خلق کند که یک روانشناس نتواند او را طبقهبندی کند. درستی نظر وی حتی با دیدن سَرسَری فیلم قابل تائید است و اگر قصد کنید که عمیقتر آن را ببینید تصدیق به همراه لذت شما به دلیل انطباق با شرایط همیشه حاضر انواع جوامع بشری نیز بیشتر خواهد بود. البته این امکان نیز وجود دارد که نهانِ تبهکارانهی خفتهی شما را نیز هشیار کند. فیلم در مضمونی ابتکاری از توصیف دوران جنینی یکی از به نامترین شخصیتهای شرور خیالی شروع میشود و با تولدش به انتها میرسد. این فیلمِ بهظاهر شرور محور به تشریح قسمتی از زندگی غمگینانهی یک قربانی مادرزاد میپردازد که در یک پروسهی آشنا تبدیل به یک جانی غیر مادرزاد میشود. فیلم دربارهی "جوکر" است که از کتابهای کمیک سر برآورده و بارها بر پردهی نقرهای، خودشیفتگیهایش را در قالب کشتار آدمها به چشمان ترسیدهی تماشاچیان کشیده است اما این بار در همان اجتماعِ بر لب پرتگاه و شهری در حال فروپاشی همان بینندهها با دلسوزی به تماشای ابرقهرمان غیرمارولی ای نشستهاند که همزمان هم خوب است و هم بد. درحالیکه جوکر نا گریزانه مشغول به آتش کشیدن هیزم جهنم آرام گاتهام است متصدیان این فیلم به انتخاب خود، در مسیر تطهیر او قرار میگیرند. فیلم بر اساس توصیفهای قبلی که از شهر گاتهام شده ضرورتاً به سیاق فیلمهای تاریک نیویورکی ساخته شده است اما جوکری که در خیابانهای آن جولان میدهد با پیشینیانش تفاوتهای اساسی دارد. در این فیلم جوکر یک شرِ ناگهانیِ عجیبوغریب و از پیشساخته شده نیست که بر قهرمان مثبت فیلم نازل شود بلکه تماشاچی، همدردانه او را بهعنوان تابلویی سفید و سرخ مجسم میکند که آدرس قسمت خرابشدهی استحکامات کاخ سلطان و داروغه ی شهر بر رویش نوشته شده است و لاجرم او را بهعنوان قهرمان اثر باید بپذیرد. آرتور که نهایتاً نام جوکر را بهعنوان اسم هنری برای خود پسندیده در بیشتر زمان فیلم تحقیر میشود ولی در انتها قهرمانِ طیف مسخره شدهی مردم گاتهام میشود البته نه با لطیفههایش که برای آنها هیچگاه خندهدار نبوده بلکه با جسارت و شیوه ی تصمیم گیری اش در کشتن. تصور میکنم اثر سینمایی جوکر بهطورکلی توانسته با سربلندی منظور جملات بالا را با تصویر نشان دهد.
اگر فیلم را دیده باشید شاید شما هم به این باور رسیدهاید که وزن همهی فیلم بر روی پیکر نحیف شدهی "واکین فینکسJoaquin Phoenix" افتاده بود. حتی میشد سنگینی هیکل کارگردان و فیلمبردار و نویسنده بانضمام تجهیزات فیلمبرداری و متعلقات دکور بر روی او را از استخوانهای بیرون زدهی ستون مهرههایش دید. بازی فینکس در نقش آرتورِ آزرده و یا جوکرِ پوچ شده بینقص و برجسته بود. بهواسطهی اجرای عمیق و خاصش دو مرحلهی آرتور بودن و جوکر شدن به شکل متمایز قابل دریافت بود. استایل دویدنش وقتیکه آرتورِ دلقک بود و اداواطوارش آن هنگام که وجودش را به جوکر شورشی منتقل کرده بود حرف نداشت. فینکس باید تمام یک سناریوی کمعمق را در شخصیت دو موجود پر از گردابهای متلاطم جای میداد. از روی کاراکترهای آرتور و جوکر میتوان درک کرد که در طول فیلمبرداری و فواصل بین آن فینکس نمیتوانسته از قالب آنها بیرون بیاید و مسلماً جدیت و جهد وی برای تازه ماندن و حتی متعالی شدن این شخصیتها از اولین سکانس تا آخرین آن در سابقهی کاری او به شکل امتیازی درخشان باقی خواهد ماند. بیتردید تعهدش به بازیگری و کیفیت نقشآفرینی وی مهمترین دلیل هجوم تماشاچیان برای دیدن این فیلم بوده است. اما اجازه دهید به شجاعتِ کارگردان که برای ساختن این اثر از دانش و تجربه ضروریتر بوده اشاره کنیم. از شکل انداختن جنبهی طنز و کمی شوخ جوکر و مبرا کردن یکی از جنایتکاران شناختهشدهی دنیای کمیک و سینما از جنایاتی که قرار است مرتکب شود توسط "تاد فیلیپس Todd Phillips" که در هالیوود چندان صاحبنام نیست غیرمنتظره بود. او که بارقههایی از خلاقیتش را در سری فیلمهای "خماری The Hangover" شاهد بودیم محکم و چسبنده بر روی صندلی کارگردانی این فیلم مینشیند و کمپانی برادران وارنر را مجبور به قبول ایدهاش برای دوباره خلق کردن یک جوکر متفاوت میکند. هنرپردازیاش در سکانس حضور آرتور در شوی تلویزیونی "موری" به اوج میرسد جاییکه کاردانیاش با بازی زیبای دنیرو و فنیکس و همچنین فیلمبرداری کاملاً متناسب "لارنس شر Lawrence Sher" درهم تنیده شود تا بیننده بر روی صندلی برای لحظاتی خشکش بزند. چند برداشت از این صحنه گرفته شده است را نمیدانم اما برای چند سالی بود که صحنهای نظیر این را در سینما ندیده بودم. صحنهای که جوکر در جلوی چشم همه پوسته ی تخمش را می شکند و از آن بیرون میآید، سپس میخنداند، شوکه میکند، می خطابد، میشورد و دستآخر میکشد. (هیبت و رفتار جوکر در این شوی تلویزیونی مرا به یاد خواننده ی فقید آمریکایی، مایکل جکسون می انداخت)
گاتهام در انتظار شورش گرسنگان. شهر در دست موشها و تبهکاران. اوضاع اجتماعی از حد نگرانی عبور کرده و پوچ شدهها با صورتک دلقک به خیابان آمدهاند بهقصد انقراض پولداران. الهامبخش آنان تلخک از کار اخراج شدهی مادر کشته ایست که دولتیان فاسد مقرری داروی او را قطع کردهاند و یک شومن در اندیشه سوءاستفاده از بیچارگیاش برای خنداندن هواداران. در این غوغای پر از نیشخند یک کارگردان نیویورکی ایده و دوربینش را برمیدارد و به عمق پریشانی روان یک جامعهی تباهی زده میزند تا در یک آزمایش مرگبار بسنجد فاصلهی دقیق میان جانیان را از بینوایان. او صورت یک بازندهی تحقیرشدهی ناتوان را رنگی میکند و در جیبش یک هفتتیر میگذارد و وی را مانند یک شوالیه ی بدون اسب به تاریکی دلقک زده ی شهر روانه میکند تا با شلیک به افکار عمومی نام او را جای دهد در لیست قهرمانان. منصفانه نیست به جوکرِ فیلم فیلیپس به شکل یک واسط نفرت پراکنی نگاه کنیم بلکه او میزان الحراره ای است برای اندازهگیری داغیِ خشم شهروندان. خندههای بیمارگونهی آرتور برای تحمل آوار نابرابریهای اجتماعی، فساد سیاسی، ظلم دولتی کافی نیست و در برابر بخش مؤثری از جامعه که نه عاشق جوکر میشود، نه تأییدش میکند، نه همدردی میکند حتی اگر در پیادهرو او را ببیند یا راهش را کج میکند یا آزارش میدهد او خود را جای میدهد در خط مقدم عصیانگران. آرتور کمکم میفهمد که در این اجتماع، چقدر میتوانسته محبوب باشد و همچنین چقدر بامزه البته در لباس یک آدمکش، نه به شکل نماینده ای از صنف دلقکان. شیوهی جالب فیلیپس در روانکاوی جوکر و سادگی و واقعی بودن دستساختهاش موجب میشود محبوبیت جوکر از محدودهی ساکنین گاتهام بیرون برود و حاضرین در سالنهای سینما را هم دربر بگیرد ولی با همهی اینها زمخت و ناموزون بوده ظاهر جنایت هایش چندان نیست مورد رضایت علاقهمندان. فیلیپس بهدرستی نیمنگاهی هم انداخته به نادرستکاری برخی هنرمندان و سلبریتی های جعلی از وضعیت نابسامان مردم و خصوصاً شوهای نسبتاً کمدی تلویزیونی که مجریهای محبوب و سرشناس آن با ریشخند کردن رفتار تودههایِ مستأصلِ فرمانبردار قرار میگیرند در محدودهی بیلیاقتی فرمانروایان. گاتهام و آنچه بر او میرود سرنوشت همهی شهر و شهردارانی است که وقوع یک انقلاب را نمیتوانند ببینند و مجبور میشوند بهجای ساختن مدرسه در پایینشهر زندان بسازند در بالای آن و در عوضِ سرمایهگذاری برای تعلیم و تادیب کودکان سرمایه فروشی کنند جهت طراری و شیادی سالخوردگان.
آه ه ه ه ه ، جوکر حقیقی را بر بالینم فراخوانید، می خواهم از او پوزش بخواهم