نقد فشرده فیلم جان ویک:فصل دوم John Wick: Chapter 2
-
منتشر شده در 27 خرداد 1396
نقد فیلم جان ویک:فصل دوم John Wick: Chapter 2
با اکران فیلم "جان ویک" با بازی کیانو ریوز Keanu Reeves در سال 2014 خیلیها شانسی برای نفوذ آن در قلب فیلم بینهای جوان و کمی بزرگتر از آنها قائل نبودند. اما اینچنین نشد و جان ویک نسبتاً خوب درخشید. چند سالی بود که فیلمهای هنرپیشه محبوب سهگانهی ماتریکس خریداری نداشت و ستارهی اقبال وی رو به خاموشی میرفت تا اینکه کوکب بخت "کیانو ریوز" در هیبت یک آدم کشِ اجارهای فروتن در آسمان هالیوود دوباره سوسو زد و منجمان عاشقپیشهی فیلمهای آدم کشِ تنها او را با تلسکوپهایشان رصد کردند. فروش فیلم بد نبود اما متعجب کننده نیز نبود. مهمترین دلیل موفقیت فیلم تکیه کردن بر شخصیت آدم کشِ تودار و خونسرد است که معمولاً هوادارهای خودش را در سینما دارد. آثار زیادی را میتوان نام برد که از این پرسوناژ کهنه ناشدنی سود بردهاند. یکی از معروفترین آنها "آنتون" در فیلم "جایی برای پیرمردها نیست" No Country For Old men با بازی خاویر باردم Javier Bardem بود که تصور موفقیت این فیلم با قاتلی با رفتار و کردار متفاوت اصلاً قابلتصور نیست. البته کیانو ریوز در فیلمهای جان ویک کمتحرک نیست اما بازی پراحساس نادیدنی او در زیر جلدِ یک آدم کش معصومِ کمحرف را با کمی ارفاق میتوان در این دسته طبقهبندی نمود. بااینکه ظاهری کاملاً خموده و آرام دارد اما در کشتن آدمها درنگ نمیکند و همانند لیام نیسونِ ربودهشده Taken 1 و مت دیمونِ بورن Jason Bourne1,2,3 در شکستن استخوان و کشیدن ماشه لِفت نمیدهد. اما اینکه چرا آدمکشهای خونسردِ تکنفره جذاب هستند و خیلیها به آنها علاقه مند می شوند هنوز بر ما مشخص نیست. بههرحال کیانو ریوز با خصوصیات واقعی-شخصیتی خود به این کاراکتر جان داده است و چون ازدلبرآمده لاجرم بر دل هم مینشیند. اما نوعی فضاسازی مدرن نسبتاً لوکس با تم تیره ولی متفاوت از سایر فیلمهایی در این ژانر را میتوان از علتهای فرعی دیگر محبوبیت فیلم دانست که با سر و تیپ و وقار جان ویک همخوانی مستقیم دارد گویی که این دو در یک کشمکش متقابل بهنوعی تعادل تأثیرگذار در این فیلم به هم رسیدهاند.
جان ویک در قسمت دوم قدمهایش را محکمتر برمیدارد و با اعتمادبهنفس بیشتری آدم میکشد. بااینکه حرفهاش با خونریزی و بیرحمی یکی شده است اما مصرانه دوست دارد که آن را جنتلمنانه انجام دهد. علیرغم میل اش که دیگر نمیخواهد کار کند مجبور میشود که خواهر یکی از اعضای سندیکای جنایتکاران را به قتل برساند. با این کار در یک وضعیت بغرنج گرفتار شده و برای رهایی خود مجبور میشود با بسیاری از قاتلین مزدور و همچنین محافظین مقتول به کشمکش خونین برخیزد. قانون سندیکا را زیر پا گذاشته و کارفرمای سابق را در عمارت اصلی سندیکا نیز میکشد. با این کار از سندیکا طرد شده و حالا همهی اعضا در پی شکار او خواهند بود. گمان میکنم فیلم در فصل دوم خودش، اعتبار بیشتری یافته است و توجه خیلیها را به خود معطوف کرده تا جاییکه برخی به بازی کردن نقش های کوتاه در آن رضایت دادهاند. اثر از زوائد تهی است و 122 دقیقهی فیلم بهجز صحنهی بزنوبکش در تالار آیینه که با فضای تیرهی اثر هماهنگ نیست تلف نشده بود. با همهی تعاریفی که شد جان ویک را برخلاف فیلمهایی نظیر سهگانهی جیسون بورن که میشد بارها آنها را دید و لذت برد نمیتوان بیش از یک بار (نهایتاً 2 بار با فاصله) تماشا کرد که علت آن بیتردید چیزی نیست جز فقدان یک روش درستی از اندیشیدن که ما مختصراً به آن منطق میگوییم. رمز پیروزی این فیلم برای یکبار دیدنش در آفریدن یک حماسهی خالی از منطق است که انتظار استدلالی از آن برای خالی کردن منظم گلولههای متوالی در سر و شکم آدمها را نباید داشت. ناخردپذیری رویدادهای اثر که برچسب خوش ساختی بر همهی آنها دیده میشود فقط برای یک دفعه قادر است که سیستم عصبی شما را بیحس کند و آدرنالین خونتان را بالا ببرد تا از پس آن، حس خوشایند منطق گریزی به همراه خالی شدن کیسهی حرصتان برای دقایقی شما را بیسبب خشنود کند. برجستهترین صحنهی قسمت دوم این فیلم از نظر من پایان آن بود. آنجا که تماشاچی با دلهره و ترس و اشتیاق منتظر فرجامی است که آدم کش دوستداشتنی ما، بی کَس و زخم خورده از آن میگریزد و یا به آن پناه میآورد ولی باید صبر کند تا فصل سوم تا ببیند که او چگونه انبوهی از کسانی که در پی کشتنش هستند را لتوپار خواهد کرد و باید صادقانه اعتراف کنم که در این اوضاع و احوال تنها فیلمی که مشتاق هستم تا دنبالهای را بر آن ببینم همین جان ویک با هنرنمایی کیانو ریوز است.