فیلمم کن - معرفی، بررسی و نقد فیلم اولین اصلاح شده First Reformed

 

 

ماجرای فیلم اولین اصلاح‌شده First Reformed

ref5"اولین اصلاح‌شده" نام یک کلیسای کوچک تاریخی است در "اسنو بریج Snowbridge" شمال ایالت نیویورک که 250 سال از ساخت آن توسط مهاجرین هلندی می‌گذرد. یک کشیش میان‌سال پریشان‌احوال به نام "ارنست تالر Ernst Toller" که از گذشته‌ی غم‌انگیزی عبور کرده با لطف "جوئل جفرز Joel Jeffers" متولی سیاه‌پوست و کشیش ارشد دیگر کلیسای مدرن منطقه در این کلیسای مشهور به کار مشغول می شود. تالر که در یک خاندان خادم کلیسا بزرگ شده دارای سابقه‌ی خدمت در ارتش است و پسر جوان خود را در جنگ عراق از دست داده است. عوارض این فقدان گسترده‌ بوده و موجب شده تا همسرش نیز از او جدا شود. هم‌اکنون او با این درهم‌شکستگی و بیماری جدی معده برای معدود مراجعه‌کننده‌ها خطابه‌های نه‌چندان آتشین ایراد کرده و برای اندک توریست‌ها به‌عنوان راهنما عمل می‌کند. او از اینکه این کلیسا فقط محل عبادت نیست کمی آزرده است و با آنچه زندگی برای او خواسته است در ستون‌های ایمانش تَرک‌های تردید دارد ظاهر می‌شود. اندیشه‌هایش را مدام یادداشت می‌کند اما پس از مدتی آن‌ها را از بین می‌برد. در همین ایام زن جوانی به نام "مری Marry" به همراه همسرش از کشیش دعوت می‌کند تا برای گفتگو با شوهرش که وضعیت روحی مناسبی ندارد به خانه‌ی آن‌ها بیاید. مایکل شوهر مری یک طرفدار متعصب محیط‌زیست است و از اینکه همسر باردارش می خواهد در دنیایی که آینده‌ی آن به دلیل مخاطرات محیط‌زیستی کاملاً تاریک است بچه‌ای را به دنیا بیاورد سخت آشفته است. مایکل نگرانی‌های عمیق خود را طی این گفتگو با تالر کشیش در میان می‌گذارد. کشیش هم با اشاره‌ای کوتاه به سرنوشت خودش سعی در تعدیل افکار مایکل دارد و از او تقاضا می‌کند تا دیدارهای دیگری داشته باشند.


ref4دویست و پنجاهمین سالگرد تأسیس کلیسای "اولین اصلاح‌شده" نزدیک است و جفرز به‌اتفاق تالر در حال برنامه‌ریزی برای آن و دعوت از صاحبان قدرت و ثروت برای حضور در این مراسم هستند. مری با کشیش تماس گرفته و از او می‌خواهد که فوراً به دیدار او برود. تالر به همراه "مری" در گاراژ خانه‌ی آن‌ها یک کمربند انفجاری پیدا می‌کنند که گویا مایکل در حال ساخت آن بوده است. تالر مری را دلداری داده و کمربند را برای دور کردن از دسترسی مایکل با خود به کلیسا می برد. مایکل از کشیش می‌خواهد که او را در یک پارک ببیند اما هنگامی‌که تالر به آنجا می‌رسد با جنازه‌ی وی درحالی‌که سر خود را با شلیک اسلحه متلاشی کرده مواجه می‌شود. این حادثه تأثیر عمیقی بر روحیه تالر گذاشته و او را بیشتر متوجه عقاید و نگرانی‌های مایکل می‌کند. بیماری کشیش وخیم‌تر شده و او بیشتر از گذشته نوشیدنی‌های الکی مصرف می‌کند. کشیش و مری بنا بر خواست مایکل طی یک مراسم آوازخوانی خاکستر او را در داخل رودخانه‌ای که توسط کمپانی "بالک Balq" به‌شدت آلوده شده است می‌ریزند. در جلسه‌ای در داخل رستوران با حضور رئیس کمپانی بالک، "ادوارد بالک Edward Balq" مرد قدرتمندی که اسپانسر مراسم سالگرد تأسیس کلیسا و برخی امورات کلیساهای آن منطقه است، کشیش تالر به دلیل برگزاری آن مراسم تشییع مورد سرزنش شدید قرار می‌گیرد. دیدارهای مری با کشیش ادامه پیدا می‌کند و علاقه‌ای میان این دو شکل می‌گیرد. روز برگزاری مراسم نزدیک می‌شود و تالر از مری جدا می‌خواهد که از قصد خود برای شرکت در آن مراسم منصرف شود. روز مراسم فرامی‌رسد و مهمانان سیاسی به همراه ادوارد بالک و کشیش جفرز در سالن کلیسای اولین اصلاح‌شده حاضر می‌شوند. در همین حال تالر که تحت تأثیر حرف‌های مایکل و اندیشه‌های ضد ایمان خود قرار داشته در خانه‌ی کلیسا مشغول پوشیدن جلیقه‌ی انتحاری است تا با منفجر کردن آن بر سیاست‌های اشتباه کلیسا در سهیم شدن با صاحبان کمپانی‌های آلوده‌کننده‌ی محیط‌زیست در آن منطقه کاری را انجام داده باشد. از پنجره ورود مری را به کلیسا می‌بیند و درنهایت خشم از تصمیم منفجر کردن کلیسا و کشتن حاضرین به دلیل حضور مری منصرف شده و با بستن سیم‌خارداری به بدن خود که از حیاط کلیسا پیدا کرده و قصد خوردن محلول چاه بازکن می‌خواهد که خودکشی کند. کشیش جفرز که از آمدن تالر برای ایراد خوشامدگویی و شروع مراسم ناامید شده دستور آغاز برنامه را بدون وی می‌دهد. مری به دنبال کشیش به مکان او وارد شده و آن دو برای اولین بار همدیگر را در آغوش کشیده و عاشقانه می‌بوسند. کشیش بااینکه می‌داند چیزی به پایان زندگی‌اش نمانده متوجه می‌شود همه‌ی ایمان آسمانی‌اش را ازدست‌داده و همین عشق زمینی فقط برای او باقی‌مانده است.

 


نقد و بررسی فیلم اولین اصلاح‌شده First Reformed

ref9این فیلم آخرین روزهای یک کشیش اصلاح‌طلب را نشان می‌دهد که اعتراض‌نامه‌ی خود را بر سردر کلیسائی آویزان می‌کند که دست بر قضا نامش "اولین اصلاح‌شده" است. اما این بار برخلاف گذشته این مبلغ مذهبی به‌واسطه گوش دادن به خطابه‌ی یک فعال محیط‌زیستی که از چشم مردم عادی ممکن است یک نامتعادل دیده شود منقلب شده و ترک‌های تردید در ستون ایمانش پدیدار می‌شوند نه غور و غوص در متون تاریخی مذهبی. این ترک‌ها سپس تا مرز ویرانی خودش، کلیسایش و اعتقادش گسترش می‌یابند. از این زاویه شاید بتوان آن را یک رِفُرم فیلم مدرن نامید. دوربین در آغاز سعی می‌کند خودِ ساختمان این کلیسا را پراهمیت جلوه دهد اما خیلی زود نظرش عوض شده و شروع می‌کند به تصویربرداری از شخصیت پدر مقدسی که در آستانه‌ی تحولی طبیعت‌گرایانه قرار دارد. حتی بدش نمی‌آید تا بیننده را به این توهم وارد کند که جاسازی جلیقه‌ی انتحاری و مرگ دل‌خراش جوان دوستدار طبیعت را بر گردن صاحب کارخانه‌های آلوده‌کننده‌ی آن منطقه بیندازد اما در ادامه متوجه می‌شود عوض کردن رَدای کشیشی با بارانی کارآگاهی از جدیت آگاهی‌دهنده‌اش می‌کاهد. توجه اندک تالر به گذشته‌ی مذهبی کلیسا و تلاش کم‌رمق وی برای فروختن یادگاری و تشریح تاریخچه‌ی دو قرن و نیمی کلیسا برای توریست‌ها و همچنین زیاده‌روی در نوشیدن الکل نشان از وجود رخنه‌های کهنه در سقف بارگاه اعتقادش دارد که با ظهور موجز یک مسیحای محیط گرا (مایکل) به‌کلی فرومی‌ریزد. احتمالاً هرکدام از اعضای سه دسته‌ی فعالان محیط‌زیست، مذهبیون و مدرنیست‌ها که این فیلم را ببینند آن را به نفع خود تفسیر می‌کنند ولی تصور می‌شود کفه‌ی ترازو بیشتر به نفع فرزندان خلف مادر طبیعت که از تسلی مذهب خیری ندیده اند متمایل باشد. برای غمخواری آگاهانه‌ی بیشتر، کلیشه‌ی جنگ عراق مناسب نبود و برای ایجاد و توزیع یک احساس متفاوت باید از یک فرآیند کشنده‌ی دیگر که ارتباطی به وضعیت وخیم محیط‌زیست و کمترین وابستگی به مشیت الهی را داشته باشد بهره می‌جست. موضوع فیلم و طرز عمل خالق آن موردتوجه کمپانی‌های بزرگ فیلم‌سازی که عادت به تولید آثار احمقانه دارند قرار ندارد و تلاش وی در صرفه‌جویی برای ساخت یک اثر مستقل قابل حس است. به میان نینداختن توپ موهومات به زمین آشفته‌ی ذهن تماشاگر و در نظر نگرفتن هیچ رُلی برای شیطان از نقاط مثبت فیلمی است که هوشمندانه نمی‌خواهد گذشته‌ها را تکرار کند. اگرچه دیدنش در میان انبوهی از آثار پرزرق‌وبرق امروزی که چشم و روان آدمی را خسته می‌کند خالی از لطف نیست اما تفهیم رسالت روشنگرانه‌اش بازهم می‌ماند برای اندکی مخاطب خاص پرحوصله که از پیش به آنچه فیلم مطرح می‌کند ایمان آورده بودند.


ref1"ایتان هاک Ethan Hawke" از میان سه گزینه‌ی موجود که دوتای دیگرش "جیک جیلنهال Jake Gyllenhaal" و "اسکار ایزاک Oscar Isaac" بودند توانست نقش پدر تالر را از آن خود کند. دلایل انتخابش نزدیکی سن او به این شخصیت با تنها سه سال اختلاف، داشتن یک پسر جوان در زندگی واقعی و خطوط چهره‌اش بودند (به نقل از کارگردان). "پل شریدار Paul Schrader" ، کارگردان این فیلم بیشتر به دلیل نوشتن فیلم‌نامه‌هایی برای "مارتین اسکورسیی Martin Scorsese" شناخته می‌شود. " راننده تاکسی Taxi Driver"، "گاو خشمگین Raging Bull" و " آخرین وسوسه‌های مسیح The Last Temptation of Christ" از آن جمله‌اند. نوشتن نقد و فیلم‌نامه او را قانع نمی‌کند و دوست دارد که کلمات "اکشن" و "کات" را با صدای بلند فریاد بزند. پس کارگردان می‌شود و هفت هشت ده‌تایی را می‌سازد که البته از نگاه یک بلیت‌فروش یا ضرر می‌کند و یا خرجشان را نیز به‌زور درمی‌آورد. به‌هرحال گیشه چندان برایش اهمیت ندارد و آخرین فیلمش را احتمالاً تحت تأثیر شخصیت اصلی " آیدای پاوو پاولیکوفسکی Paweł Pawlikowski" در باب انفعال مذهب در مقابل موضوعات جدید مخاطره‌آمیز برای اکوسیستم حیات را روانه‌ی پرده‌ی سینما می‌کند که البته مشتری اصلی آن، بازهم همان منتقدین، جشنواره‌های سینمایی و عده‌ای قلیلی علاقه‌مند به تفکر یا متظاهر به آن هستند. شرایدر با این اثر که یکی از زشت ترین تیتراژهای آغازین را داراست می‌کوشد که نشان دهد در حال حاضر، کلیسایی که محل عبادت و رهایی فراریان از چنگال ظلم بوده حالا در طرف اشتباه ایستاده و نقش تاریخی عبادی آن (خصوصاً این‌یکی) در مناسبات کثیف سیاسی- اقتصادی ازمیان‌رفته است. انتخاب یک کمدین، "سدریک کایلز Cedric Kyles" در نقش جدی کشیش ارشدی که به لطف فروختن منبر کلیسا به صاحبان ثروت و قدرت حسابی فربه شده است راضی‌کننده ازکاردرآمده است. با گذشت اندکی از فیلم، شرایدر توجهش را از روی کلیسا برداشته و با پیش کشیدن سوژه‌ی داغ این روزها، آلودگی محیط‌زیست و گرمایش جهانی، بیشتر بر روی کشیش تالر متمرکز می‌شود. از "ایتان هاک" می‌خواهد در نقش‌آفرینی‌اش مبالغه نکند و او نیز با فهم مناسبی از روحیه‌ی این کشیش درهم‌ریخته و در هماهنگی با سایر عناصر حاضر در فیلم، متواضعانه همانند یک روحانی شکست‌خورده ولی به حقیقت رسیده رفتار می‌کند. کارگردان نسبت فیلم‌برداری 4:3 را برای خالی کردن صحنه و توجه هرچه‌تمام‌تر بر روی شخصیت‌ها انتخاب می‌کند. با این فرمت مربعی و رنگ‌های مرده قصد دارد که فیلمش را از سایرین متفاوت کند. او ساده و بی‌رنگ‌ورو این فیلم را ساخته و مشخص است که دیدگاه عموم برایش مهم نیست. به جمله‌ی بی‌معنی "ساختن برای مخاطب خاص" باور دارد و در طول عمر فیلم سازی اش برای جدب مخاطب جدید کار خاصی انجام نداده است. در دنیایی سینما عده‌ای جوری فیلم می‌سازند که آگاه کردن و بر حذر داشتن را وظیفه‌ی اصلی آن می‌دانند، در مقابل فیلم‌سازان دیگری هم هستند که آن را اسباب تفریح و تفنن می‌نامند. دسته‌ی دوم داشتن ذوق فیلم‌سازی را شرط اساسی برای سرگرم کردن مخاطب برمی شمرند. اقلیتی هم هستند که می‌توانند از پس هردو برآیند. واضح است که پل شرایدر از این اقلیت نیست.

 

ref6شرایدر با هر پیشینه‌ی مذهبی و اعتقاد قلبی و با هر قصدی که این اثر را خلق کرده، منظور فیلمش واضح و مانند حقیقت، تنها "یک‌چیز" می‌تواند باشد. اینکه تعادل شوری دریاها کار خدای انجیل نمی‌تواند باشد و آدمی با این اندازه از حرص و ولع دارد نظم طبیعی زمین را خارج از اراده ی خداوند دست‌کاری می‌کند. کشیشی که او آفریده خشمگین است از اینکه چرا ناخودآگاهی مسئولانه ی او تابه‌حال به ژرف‌اندیشی‌اش کمک نکرده است. درحالی‌که این سال‌ها در یک سیستم پیچیده‌ی کلیسایی متمرکز بر مسیح و خدا مشغول جمع‌آوری اعانه بوده است، در پایان زندگی برحسب اتفاق درمی‌یابد که تحولات محیطی خواست الهی نبوده و راهی که تابه‌حال می‌رفته به ترکستان بوده است. او که درد سرطان معده اش اکنون در مقابل سوزش زخم های عفونی سیاره زمین هیچ شده است طی یک مکالمه‌ی کوتاه متوجه می‌شود خدا رنج انسان‌ها را دوست ندارد و رنج کشیدن، مسیحیان را از این هرج و مرج دنیوی و اخروی نجات نمی‌دهد. تالر از برآشفتگی یک جوان از پاسخ‌های تکراری او در یک جلسه‌ی بحث، دیگر از مراجعه به افسانه‌های مذهبی، انجیل و گفته‌های مسیح دست می‌کشد و وجدان به‌روز شده‌اش را در کنار یک رودخانه‌ی سمی شده با ضربه‌های شلاق بیدار می‌کند. واقعاً سخت است که بگوییم کنترل تالر از دست شریدار خارج شده است یا نه اما تصور می‌شود که نویسنده در خلال نوشتن این فیلم‌نامه و پرداختن به این شخصیت دچار مقداری تحول اعتقادی شده باشد. نشان دادن فساد کلیسا کار خارق‌العاده‌ای نیست، همچنین بازگو کردن اینکه انعطاف مذهبی مصادف با مرگ است اما عصیان ارگانیک این دو علیه انحطاط کلیسا شبیه چشم‌اندازهای جدید لامذهبی است. کاهش سطح یخ‌های قطبی و جنگل‌های بارانی، افزایش غلطت گازهای کشنده و زمین‌های بیابان شده خبر از نزدیکی قیامتی دارد بدون مداخله‌ی حکمت و فیض خداوندی. تالر در آخر قصه از سر شانس از خطر اینکه حمایت از زیست‌بوم کره زمین را تبدیل به یک دین جدید کند می‌رهد. او نه با یک جلیقه‌ی انتحاری، نه با تکه‌ای سیم‌خاردار و نه با یک پِیک اسید لوله‌بازکن به رستگاری می‌رسد بلکه با یک مکانیسم طبیعی چند میلیون ساله که مدت ها پیش از ظهور مسیح نیز وجود داشته مبنی بر ترشح چند قطره هورمون که عشق صدایش می‌کنند. این کشیش معترض به گرفتن پول از دست‌های کثیف، بدون عوض کردن مسیر دنیا در آشوب یک بوسه‌ی آتشین از میان خدا، زن و زمین تنها "مری"را انتخاب می‌کند.

 

ای دوپاره‌ی استخوان، آنچه در آن تاریکی دوردست سوسو می‌زند چراغ یک آشپزخانه نیست، چشم گرگ بیابان است.

       

ref2

 

 

 

 

 

رهام  از تهران               02/01/1399                           

 

ممنون

 

نوشتن دیدگاه

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Purple Cyan Golden Green Yellow

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family
Direction