فیلمم کن - معرفی، نقد و بررسی فیلم اکجا Okja

 

 

ماجرای فیلم اُکجا Okja

ok910 سال پیش‌تر از زمان کنونی پست مدیریت یک شرکت بدنام که با روش‌های ظالمانه‌ای اداره می‌شد به یکی از دختران دوقلوی صاحب شرکت به نام لوسی میراندو می‌رسد. او در یک کنفرانس مهم خبری اعلان می‌کند که شیوه‌ی شرکت تغییر یافته و توانسته است با کمک دانشمندان خود یک نژاد خاص خوک را در شیلی پیدا کرده و آن را تحت روش‌های ارگانیک به یک ابرخوک تبدیل کند با ابعادی بزرگ و گوشتی لذیذ که انقلابی خواهد بود در تولید مواد غذایی. قرار است که 26 تا از بچه‌ی این نوع از خوک به 26 مزرعه‌دار محلی به سراسر دنیا فرستاده شود تا نتیجه رشد آن‌ها پس از ده سال رقابت میان مزرعه‌داران مشخص شود و هم‌زمان یکی از آن‌ها که بزرگ‌ترین و خوشمزه‌ترین خوک را پرورش داده برنده این مسابقه اعلام شود.

 

ok3"میجا Mija" یک دختربچه‌ی کره‌ایست که با پدربزرگش در ارتفاعات اطراف سئول به همراه اُکجا Okja، یکی از همان 26 بچه خوک که اکنون به یک ابر خوک چندین تنی تبدیل شده زندگی می‌کند. آن دو از کوچکی با یکدیگر بزرگ‌شده‌اند و رابطه‌ی عاطفی شدیدی میان آن دو برقرار شده است تاجاییکه اکجا این خوک 10 ساله‌ی ماده برای نجات جان میجا همانند یک نینجا بر روی صخره‌ها ورجه وورجه کرده و خود را به خطر می‌اندازد. به‌هرحال آن‌ها سرگرم تجربه کردن یک زندگی آرام و دلپذیری در کنار یکدیگر هستند تا اینکه سروکله‌ی نماینده شرکت میراندو در سئول و یک جانورشناس به نام دکتر جانی ویلکاکس Dr. Johnny Wilcox پیدا می‌شود. ویلکاکس که مجری مشهور یک شوی تلویزیونی محبوب در مورد حیوانات هست، داور مسابقه‌ی شرکت میراندو نیز می‌باشد. با دیدن اکجا حیرت زده شده و آن را به‌عنوان بهترین خوک برمی‌گزیند. میجا که از انتقال اکجا به نیویورک بی‌خبر است توسط پدربزرگش سرگرم شده تا نماینده‌ی شرکت به همراه دکتر بتوانند اکجا را با خود ببرند. او که دختری سرسخت است شبانه راهی سئول و نمایندگی میراندو شده تا بلکه بتواند بچه خوکش را نجات دهد. هنگام انتقال اکجا با کامیون، چند جوان که خود را "جبهه‌ی آزادی‌بخش حیوانات (ALF) " معرفی می‌کنند در یک تعقیب و گریز موفق به نجات اکجا می‌شوند. سپس میجا را از حقیقت پشت پرده‌ی شرکت میراندو که دست‌کاری در ژنتیک حیوانات به‌منظور تولید گوشت به روش‌های وحشتناک است آگاه کرده و از وی می‌خواهند با کار گذاشتن یک دوربین مخفی در زیر گوش اکجا به‌منظور فیلم‌برداری از آزمایشگاه به‌شدت محافظت‌شده‌ی شرکت، رفتن اکجا به نیویورک و نهایتاً رسوا کردن میراندو موافقت کند. پاسخ "نه" میجا توسط مترجم عمداً به آری ترجمه شده و میجا در وضعیت به‌ناچار و البته با حمایت شرکت برای معرفی اکجا به جهانیان، راهی نیویورک می‌شود.

 

ok5با پخش شدن ویدیوهای ترحم برانگیز از انتقال و تعقیب و گریز اکجا در مرکز شهر سئول در شبکه‌های اینترنتی موقعیت شرکت متزلزل شده و آن‌ها مجبور می‌شوند برای متقاعد کردن افکار عمومی نمایش جدیدی را طرح‌ریزی کنند. اکجا به نیویورک وارد شده و به آزمایشگاه شرکت برده می‌شود تا تحت نظر دکتر ویلکاکسِ جانورشناس آزمایش‌هایی بر روی او انجام شود. در آنجا برای بچه گیری با یک ابرخوک نر روسی بالاجبار جفت‌گیری کرده و مقداری از گوشتش نیز برای تعیین مزه کنده می‌شود. شوی خیابانی لوسی میراندا با دخالت جبهه‌ی آزادی‌بخش حیوانات و پخش شدن ویدیوهای وحشتناک از داخل آزمایشگاه شرکت شکست خورده و خواهر دوقلوی وی "نانسی" کنترل اوضاع و شرکت را به دست گرفته و دستور می‌دهد تا تمام ابرخوک ها تا دانه‌ی آخر ذبح شوند. میجا با کمک دوستانش، خود را به کشتارگاه می‌رساند و موفق می‌شود لحظه‌ای قبل از کشتن اکجا، او را با یک عروسک خوکی ساخته شده از طلای خالص که هدیه‌ی پدربزرگش بوده است معاوضه کرده و جانش را نجات دهد. در هنگام خروج از کشتارگاه، یک پدر و مادر ابرخوکی، بچه‌ی خود را به‌دوراز چشم نگهبانان به اکجا و میجا می‌سپارند تا از مرگ رهایی یابد. آن دو دوباره در ارتفاعات جنگلی اطراف سئول به همراه بچه خوک جدید، زندگی آرام و دلپذیر خود را از پی می‌گیرند درحالی‌که در شرکت میراندا ابرخوک های غمگینِ ناامید در صف منتظر هستند تا نوبتشان برای مردن، تکه‌تکه شدن و خورده شدن فرا برسد.

 

نقد و بررسی فیلم اُکجا Okja

ok6درصحنه‌ای از فیلم آنجا که دخترک کره‌ای مانند غریبه‌ای در کشور خودش برای نجات خوک غول‌پیکر دست آموزش به سئول می‌رود و در میان فشرده‌ای از آدمیان از روی پله‌ها بالا می‌آید، کارگردان با هنرمندی تعداد نامتناسب نوع بشر را بر روی زمین نشان می‌دهد. جاییکه با متولد شدن یک آدمی‌زاده به‌شرط اینکه گیاه‌خوار از کار درنیاید بایستی 10 عدد گاو، 150 تا گوسفند، 5000 عدد مرغ و حداقل 500 تا ماهی جان خودشان را به شکل دردناکی از دست بدهند تا این یک آدم به سن 80 سالگی برسد. این در شرایطی است که اکثر این قربانیان قبل از اینکه سر از پیکرشان جدا شود حتی برای یک‌بار فرصت عاشق شدن و جفت‌گیری را پیدا نمی‌کنند. همچنین تعداد موش‌ها و خوکچه‌های و میمون های آزمایشگاهی که به دلیل آزمایش داروها و روش‌های درمانی جدید و درحالی‌که از درد و سوزش به خود می‌پیچند و جان می دهند، به‌حساب آورده نشده است و از حیواناتی که در جاده های و زیر لاستیک چرخ ماشین هایمان له می شوند نیز آماری داده نشده است. از این فیلم به حساسیت کارگردان کره‌ای " بونگ جون هو Bong Joon-ho " نسبت به موضوعات چالش‌برانگیز این روزهای جامعه‌ی جهانی می‌توان پی برد و او را به دلیل اینکه در آثارش به آن‌ها به شکل سرگرم‌کننده و زیرکانه‌ای توجه نشان می‌دهد تحسین کرد. او برای اینکه جهانی‌تر موردتوجه قرار بگیرد و ضریب نفوذ ایده‌هایش بزرگ‌تر شود چاره‌ای جز مهاجرت به هالیوود و بهره گیری از استانداردهای آن نداشته است. وی برای ساخت آثارش صبور است و با فاصله‌اندازی مناسب جهت گیر آوردن یک ایده‌ای که قابلیت مجذوب‌کنندگی داشته باشد و همچنین ریکاوری قوای ذهنی، ساخته‌هایش را دیدنی و قابل‌تأمل می کند. در جدیدترین ساخته‌اش که نامی کره‌ای برای آن انتخاب کرده است، اُکجا (Okja اسمی است برای زنان که معنای چندان خاصی نمی‌دهد و شاید در سمج‌ترین حالت کسی که دوستدار گردش در طبیعت است) غم‌انگیزترین موضوعات انسانی و غیرانسانی مانند دست‌کاری‌های ژنتیکی در DNA حیوانات و گیاهان بی‌زبان در جهت خوشایندی انسان، افزایش لجام‌گسیخته‌ی جمعیت و تسلط صاحبان کمپانی‌های بزرگ و چندملیتی بر سیاستمداران ضعیف و بی‌اخلاق را در قالب یک قصه‌ی تلخ و شیرین کودکانه در جلوی چشمان ما و بر صفحه تلویزیون یا کامپیوتر و یا حتی گوشی موبایلمان (Netflix) تعریف می‌کند.


ok1برتری اکجا در نشان دادن رفاقت قشنگ یک کودک با یک موجود مهربان خیالی که خیلی واقعی به نظر می‌رسد نیست. همچنین در رسوا کردن خباثت شرکت‌های بزرگ برای اندوختن ثروت بیشتر و مستعمره کردن مردم هم نیست. حتی در ثابت کردن وجود اراده‌هایی برای رهایی یک یا چند حیوان خوش‌شانس از میان انبوه بدشانس‌ها هم نیست. راز به دل نشستن اکجا تنها در گره زدن ماهرانه و در عین حل بی‌تکلف این رشته‌ها به یکدیگر است و تنیدن شبکه‌ای از نگرانی‌های ذهن‌های خیرخواه که در تیرگی فجایع واقعی، آتش کوچکی برپا می‌کنند تا یک توفیق کوچک واهی را جشن بگیرند. اکجای جهش‌یافته‌ی کامپیوتری خصوصاً وقتی‌که آرام است مطبوع و خواستنی ظاهر می‌شود و تیم خالق خود را مأیوس نمی‌کند. آن هنگام که در جنگل‌های کره جنوبی (در ونکوور فیلم‌برداری شده است) با دوستش سرخوشانه تلوتلو می‌خورد و خوش می‌گذراند بیننده را هم در این لذت شریک می‌کند. شاید او و دخترک کره‌ای " سو هون آن Seo-Hyun Ahn " را بتوان خونسردترین و هم‌زمان بهترین بازیگران این فیلم اکشن ماجراجویانه دانست. بازی جک جیلنهال Jake Gyllenhaal قانع ام نکرد و هنوز هم معتقدم که یا او نقش‌های اشتباهی را انتخاب می‌کند و یا در بین غریزه‌ی بازیگری خودش و نظر کارگردان سرگردان بودن را انتخاب می کند. رشته‌هایی از جنس دودلی و اضطرار که دست‌وپایش را بسته نگه می‌دارد را می‌توان به‌وضوح در این فیلم دید. در عوض از بازی پل دانو Paul Dano در نقش یک عضو باتجربه‌ی کمی نامتعادل جبهه‌ی آزادی‌بخش حیوانات خوشم آمد. بااینکه از کنایه‌ی بامزه‌ی کارگردان به این جوانان متهور مدافع حقوق حیوانات که در بسیاری از کشورهای جهان مخلصانه فعالیت می‌کنند چیزی سر درنیاوردم اما حضور آن‌ها را از ستون‌های اصلی فیلم یافتم. کارگردان با موفقیت توانسته بود که میان فضای سینمای شرق دور (رفتار بازیگران) و بخش هالیوودی اثر، پیوند خوشایندی را ایجاد کند. مهارت او در ایجاد توازن در نمایش نابسامانی‌های سیاسی و اجتماعی و اینکه تا کجا آن‌ها را پیش ببرد که تماشاچی را دل‌زده نکند قابل‌توجه است. یونگ چون هو یِ کره‌ای از فراغ بالی که نت فلیکس برای سازندگان آثارش فراهم می‌کند خوب استفاده کرده و فیلم نسبتاً مرغوبی را به دنیا معرفی می‌کند تا آنجا که حمایت‌کنندگانش را در جشنواره‌ی کن که تابه‌حال از پذیرفتن آثاری که به روی پرده نمی‌روند سرباز می‌زد را روسفید می‌سازد. موسیقی متن فیلم هم اگرچه اریجینال به گوش نمی‌رسید اما متنوع و سرزنده بود.

 

ok8سالیان زیادی است که ما حیوانات را در محیط‌های محدودی محصور کرده‌ایم و مجبورشان می‌کنیم که در فضولات خودشان دست‌وپا زده و زندگی کنند تا آنجا که خودمان هم باور کرده‌ایم که آنجا خانه‌ی دوست‌داشتنی آن‌هاست. آن‌ها را می‌دوشیم، می‌زنیم، می‌دریم، پوست می‌کنیم و می‌خوریم و گاهی اوقات هم از آن‌ها فیلم می‌گیریم. برخی از آن‌ها مستندهای آگاه و افسرده کننده از فجایعی که انسان در حق چه اهلی و چه وحشی آن‌ها روا داشته است می باشد. اما در فیلم‌های سینمایی کمتر از آشکارسازی رفتارهای بی‌رحمانه‌ای که بر حیوانات می‌رود سخن گفته می‌شود. گوشت‌خوارانی که بر روی دو پا راه می‌روند از این قساوتِ از حد طبیعی خارج‌شده باخبرند و به همین دلیل علاقه‌ای به یادآوری و دیدن آن دیگر ندارند. سینمایی سازان هم به این دلیل کمتر سراغ این سوژه‌ها می‌روند. موفقیت اکجا در نشان دادن لاشه‌های غرق به خون و آویزان خوک - اسب آبی‌ها بر چنگک‌های یک کشتارگاه مدرن و یا پیشرفت‌های انسان در تولید گونه‌های تراریخته و فروریخته نیست بلکه واردکردن یک کاراکتر بامزه و جدید است که مانند یک پاپی غول‌پیکر این‌طرف و آن‌طرف می‌دود و ما را سرگرم می‌سازد تا اینکه پروار شود و نوبت خوردنش سر برسد. شاید هم اگر قرار بود که اکجا بر پرده‌ی سینماهای جهان اکران می‌شد قصه‌ی پر غصه‌ی آن چندان خریداری پیدا نمی‌کرد. با تغییر تعریف آدمیت (humanism) توجیه انسان‌ها برای زیر پا گذاشتن ارزش‌های اخلاقی نیز متفاوت می‌شود. سیاستمداران دیروزی و امروزی مثال خوبی برای آن است. قدیمی‌ترها برای تراشیدن دلایل اقدامات تاجرمآبانه و جنایت‌کارانه‌ی خود از درخت مسئله تراموا بالا رفته اند و همچنین اخلاق وظیفه گرا را محدود به نتیجه خوب می‌کردند. اما امروزی‌ها در کمال گستاخی حتی نیازی به روشنگری چرایی عملکرد خود نمی‌بینند و ادامه‌ی بقای نژاد انسان در محدوده ی جغرافیایی که بر آن حکم می رانند و امنیت گله را نتیجه‌ی غایی سوء رفتارهای خود معرفی می‌کنند. اکجا پر شده است از دیدگاه‌های متفاوت و متداول نسبت به اَعمال نوع بشر و پیامدهای آن. دختربچه‌ی زبل، لجباز و کوچک‌جثه‌ای که حراست از دوست عظیم الجثه، فربه و معصومش را وظیفه‌ی اخلاقی خود می‌داند، جوانان رقیق‌القلبی که ظلم سیستماتیک انسان به حیوان را برنمی‌تابند و آگاه کردن انسان‌هایی که آگاه‌اند را اخلاق مند می‌دارند، رئیس و مدیران شرکتی که سیر کردن شکم انسان‌هایی که در زادوولد گوی سبقت را از موش ها نیز گرفته‌اند را به هر قیمتی مأموریت خود می‌پندارند و نتیجه‌ی خوب را فقط خوب و کافی می‌شناسند، جانورشناسی که در زیر مشنگیت خودش عاشق درست کردن جانوران جدید حرف‌گوش‌کن است و والدین خوکی که در اوج درماندگی، ادامه‌ی بقاء ی گونه‌ی ناشناخته‌ی خود را در رد کردن یواشکی فرزندشان از لابه‌لای سیم‌های خاردار می‌بینند، همه از این نمونه اند. شاید به نظر شما گنجانیدن همه‌ی این‌ها در یک ظرف، گیج‌کننده و ناممکن باشد اما دیدیم که اکجا این کار را کرد و ما زیاد گیج نشدیم.

 

 

من یک قصاب روشنفکر خودشیفته‌ام که به کلکسیون چاقوهایش افتخار می‌کند.

 

       

ok2

 

نوشتن دیدگاه

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Purple Cyan Golden Green Yellow

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family
Direction