ماجرای فیلم اتاق - Room

یک پسربچه 5 ساله به نام "جک" راوی این قصه است. در نگاه اول او را به همراه مادر جوانش "جوی" Joy در داخل یک اتاق کوچک 20 متری می‌بینیم که امکانات ابتدایی و ساده زندگی در آن جمع شده است. پس‌ازاینکه کمی از زندگی روزمره مادر و پسر به تصویر کشیده می‌شود متوجه می‌شویم که آن‌ها در داخل این اتاق محبوس هستند. مردی که جوی او را نیک پیر Old Nick خطاب می‌کند هر شب درب آهنی و رمزنگاری‌شده را بازکرده مقداری خوراکی و مایحتاج را برای آن‌ها می‌آورد. شب را در آنجا با جوی سپری کرده و سپس آن‌ها را به‌صورت حبس در اتاق تنها می‌گذارد. جک به مدت پنج و جوی هفت سال است که در این اتاق محقر زندانی‌شده‌اند و در حقیقت جک در همین اتاق به دنیا آمده است. جکِ پسربچه، هیچ تصوری از دنیای بیرون و آنچه در آنجا در حال اتفاق است ندارد. او همه تصورات خود را از تعاریف و قصه‌های مادر و تلویزیون کوچکی که در اتاق هست به دست آورده است. مادر با بزرگ شدن پسرش با مشکلات دیگری غیر از حبس در آن اتاق روبرو می‌شود. جک نسبت به بیرون کنجکاو بوده و عقد ه ها و تنش‌های خود را به‌صورت رفتار پرخاشگرانه به تنها کس دیگری که در اتاق حضور دارد یعنی مادرش نشان می‌دهد. مادر کم‌کم به فکر فرار از آن زندان به کمک پسرش می‌افتد.

در میان گفتگوهای مادر و پسر متوجه می‌شویم که نیک پیر 7 سال پیش جوی را به بهانه‌ای اغفال کرده و او را می دزدد. سپس او را در داخل یک اتاق و به هدف سوءاستفاده جنسی برای همیشه زندانی می‌کند. از آن تاریخ به بعد نیک پیر تنها انسانی است که جوی او را می‌بیند تا اینکه جک به دنیا می‌آید. تنهایی عجیب مادر و پسر در آن اتاق به شکل‌گیری نوعی رابطه عاطفی خاص میان این دو منجر شده است. او به‌سختی می‌تواند خواسته‌های پسر کنجکاوش را تأمین کند حتی برای جشن تولد پسرش شمعی ندارد که روی کیک دست‌ساز خود بگذارد. نیک پیر هم که به‌تازگی کار خود را ازدست‌داده است با سرکوفت زدن به جوی او را در شرایط بدتری قرار می‌دهد. نیک پیر برای تحت فشار گذاشتن جوی برق اتاق را قطع می‌کند و آن‌ها را مجبور می‌کند برای چند روزی در سرما زندگی کنند. جوی از قطعی برق و سرد شدن اتاق استفاده کرده و با داغ کردن صورت پسرک با حوله وانمود می کند که او به شدت بیمار است و می‌خواهد که نیک پیر را وادار کند تا جک را به بیمارستان ببرد تا از این رهگذار و مطابق با آموزش‌های مادر به جک، او بتواند کسی را ترغیب به کمک کردن به آن‌ها نماید. با رسیدن شب و پیدا شدن سروکله نیک پیر، مادر و بچه آماده اجرای نقشه می‌شوند. نیک تن به بردن بچه به درمانگاه نداده و با قول آوردن آنتی‌بیوتیک، آن‌ها را در اجرای نقشه ناکام می‌گذارد.

مادر ناامید نشده و مجدداً نقشه‌ای نو طرح می‌کند. چنین وانمود می‌کند که بچه بر اساس همان بیماری قلابی مرده است تا نیک مجبور شود جسد بچه را با خود به بیرون برده تا از شر آن خلاص شود. نیک پیر گول می‌خورد و زیراندازی که بچه در لای آن پیچیده شده است را با خود می‌برد. با نشان دادن فضای بیرون از اتاق برای اولین بار متوجه می‌شویم که این اتاق یک انباری در حیاط خانه نیک پیر است. جک با آموزشی که از طرف مادر دیده است در یک موقعیت سعی می‌کند فرار کند. نیک پیر متوجه شده و به دنبال او می‌رود. رهگذری از راه می‌رسد و نیک پیر که موقعیت را ناجور می‌بیند، فرار می‌کند. پلیس با جزئیات کمی که از جک بیرون می‌کشد موفق به محل انباری شده و مادر را نیز نجات می‌دهد. آن‌ها تحت درمان و مراقبت قرار می‌گیرند و دختر با پدر و مادر خود که اکنون از هم جداشده‌اند ملاقات می‌کند. دختر به همراه پسرش در خانه مادر خود که با مرد دیگری زندگی می‌کند ساکن می‌شود. اوضاع آن‌طوری که جوی فکر می‌کند خوب پیش نرفته و او دچار برخی مشکلات شخصیتی می‌گردد. مصاحبه با یک کانال تلویزیونی را به خاطر پولش که برای مستقل شدن نیاز دارد را به‌اجبار قبول می‌کند. مصاحبه بیشتر از آنچه جوی فکر می کند آزار دهنده از کار در می آید و حال او را بیشتر خراب می‌کند. وی را مجدداً در بیمارستان بستری می‌کنند و جک در خانه مادربزرگ و در غیاب مادر با دنیای جدید اطرافش کم‌کم ارتباط برقرار می‌کند. جوی به خانه برمی‌گردد و با دیدن اینکه حال و احوال پسرش بهتر شده است خوشحال شده و کانون گرم خانواده را بهترین راه‌حل خود برای ادامه زندگی می‌یابد.

 

  • REGRESSION

  • 11.22.63
  • LADY IN THE VAN
  • NIGHT MANAGER
  • THE VEIL
  • IZOMBIE
  • LUTER

نقد و بررسی فیلم اتاق – Room

فیلم اتاق به دو نیمه کاملاً مشخص تقسیم شده است. در نیمه ابتدایی مادر و پسری که چند سال از عمر خودشان را در یک اتاق محقر بدتر از زندان سپری می‌کنند و یک زندانبان عبوس که علاوه بر زندانبان بودن در هیبت یک شوهر و پدر نامشروع نیز ظاهر می‌شود را می‌بینیم و نیمه دوم همین مادر و پسر که اکنون از آن محبس رها شده‌اند و در دنیای بس بزرگتر بلاتکلیف مانده‌اند را داریم. اگرچه شرایط اتاق برای مادر و پسر کاملاً یکسان است اما تأثیر آن بر شخصیت این دو کاملاً متفاوت بوده است. جویِ مادر که قبلاً دنیای بیرون را دیده و لمس کرده و در آن بزرگ شده اجازه نمی‌دهد که جهان‌بینی او تحت تأثیر اتمسفر اتاق تغییر کند و برعکس جکِ پسر تمام شناخت خود از جهان را از اتاق و محتوای زنده (مادر، نیک زندانبان, پشه، موش)، مرده (دیوار، سینک ظرف‌شویی، پوست تخم‌مرغ و ..) و نیمه زنده‌ی (تلویزیون) آن می‌گیرد. کاسه درک مادر از اوضاع، بیشتر از حسرت و بغض و کینه انباشته شده است اما مال پسر مملو از کنجکاوی است. مادری که هنوز آدم‌ها و موجودات داخل تلویزیون را سه‌بعدی می‌بیند و پسری که دوبعدی. مادر در فکر فرار از این اتاق و پسر در حال فهم آن است. مادر نورگیر سقف را چون شیطانی بی‌تفاوت و پسر آن را همانند خدایی نورانی در نظر می‌گیرد. جوی به نیک پیر به‌عنوان یک فرشته مرگ نگاه می‌کند و جک ناخودآگاه او را خالق و آوردنده نعمات به‌حساب می‌آورد. مادر با خاطرات عمدتاً شیرین دوران کودکی و نوجوانی که اکنون آن‌ها را براثر شهوت طلبی دیگران ازدست‌داده، روزهای غم‌انگیز اتاق را شب می‌کند و برعکس جک که اصلاً از دنیای بیرون خبری ندارد، امیدوارانه منتظر روی دادن اتفاقات جالبی برای خودش است که در جعبه جادویی آن‌ها را دیده (مانند نوازش کردن یک سگ). مادری که موش را به چشم یک دزد کثیف دردسر زا می‌انگارد و سنگدلانه حیاتش را از او می‌گیرد و پسری که موش را نماینده مظلوم دنیای آن‌طرف دیوار که آن را نمی‌فهمد قلمداد کرده و کنجکاوانه می‌خواهد از او اطلاعات بگیرد. نهایتاً اتاق برای مادر یک گور است اما برای پسر حکم یک رحِم را دارد.

نیمه دوم فیلم روزگار پس از رهایی مادر و پسر را به تصویر درمی‌آورد و بیننده دوباره با برداشت‌های متفاوت این دو نفر از جهان آزاد روبرو می‌شود. مادر پس از رهایی با دل‌شکستگی عظیمی که در این هفت سال باوجوداینکه در سینه او بوده اما از آن بی‌خبر مانده است، روبرو می‌شود. این با ترس گم‌شدن فرزند در این دنیای بی‌سروته و از دست دادنش گره‌خورده و او را دچار فروپاشی روانی می‌کند. وقتی با سؤال غیرمنصفانه‌ی (ازنظر خودش) خبرنگار تلویزیونی در مورد اینکه باید جک را بعد از تولد به خانواده‌ای دیگر می‌سپرده است روبرو می‌شود به بالاترین حد این دل‌شکستگی رسیده و دیگر نمی‌تواند سرپا بماند. از طرف دیگر پسر 5 ساله‌ی او دنیای بیرون را جای ناامنی دیده و دوست دارد که به اتاق امن ولو مانند زندانش برگردد. این صحنه مرا به یاد مردمی می‌اندازد که با حذف حکومت دیکتاتوری، جامعه خود را دچار هرج‌ومرج و ناامنی می‌بینند و باآنکه بسیار از آن دوران رنج‌دیده‌اند اما حاضرند که به عقب بازگردند و سایه مستبد سابق را دوباره بر سرشان ببینند. شاید جوی مادر هم دنیای بیرون را به این شکل می‌بیند و در وجود آدم‌های دور و برش رگه‌هایی از نیک پیر را حس می‌کند فقط برعکس پسرش شجاعت بیان آن را به خودش و دیگران ندارد. در خودش فر می‌رود و نمی‌تواند در جمع خانواده‌اش خوش بگذراند و در بیمارستان بستری می‌شود. پسر در غیاب مادر شروع به لمس دنیای جدید می‌کند. او تمام دانسته‌های دوبعدی خود را اکنون به‌صورت سه‌بعدی می‌تواند حس کند و کم‌کم آنچه را که مادرش خیلی سعی داشت تا به او بفهماند یعنی تفاوت درون اتاق و بیرون را درمی‌یابد. اکنون مادر نیست که او را به‌شدت از آدم‌بزرگ‌هایی شبیه به نیک پیر دور نگاه دارد. پس ارتباط برقرار می‌کند و سرانجام نیازی نمی‌بیند که حواس چندگانه‌اش را برای درک اطراف خود، تحت کنترل عذاب‌آوری درآورد. کودکانه و شادمانه در مسیری قرار می‌گیرد که بازتولدش او را بدان هدایت کرده و مادر نیز در ادامه به او ملحق می‌شود. مادر خوشحال به نظر می رسد اما تصور می کنم جوی به‌ناچار همان‌گونه که آن سلول تنگ را با رفت‌وآمدهای نیک پیر پذیرفته بود این دنیای جدیدش را با بروبیاهای چند آدم بیشتر نیز قبول (تحمل) می‌کند.

بازی "بِری لارسون" Brie Larson در نقش جویِ مادر، مورد تحسین بسیاری قرارگرفته است و مقرر است که اسکار را نیز از آن خود کند. ایفای نقش او در نیمه اول فیلم تأثیرگذار و در نیمه دوم فیلم معمولی است. ضمناً این را نباید فراموش کرد که قصه دردناک فیلم هم در پررنگ کردن چگونگی ایفای این نقش و پذیرش آن از جانب بینندگان، اثر خود را بر جای گذاشته است. اما بازی "جاکوب ترمبلی" Jacob Tremblay خردسال دست‌کمی از مادرش ندارد. حتی در برخی مواقع این بازیِ به دو یا چند شخصیتی نزدیک شده، یک سر و گردن فراتر از بری لارسون می‌ایستد. عکس‌العمل‌های متفاوت او در مقابل حرف‌ها و رفتارهای مادر خصوصاً درزمانی که در داخل اتاق محبوس هستند تنوعی از شخصیت‌ها را نشان می‌دهد که جاکوب ترمبلی به‌خوبی آن‌ها را پوشش می‌دهد. چون او صرفاً یک بچه هست نمی‌توان بازی او را فقط بامزه خطاب کرد (کاری که خیلی‌ها می‌کنند). اگر فیلم اتاق فیلم موفقی محسوب شود بخش مهمی از آن به دلیل بازی خوب و متفاوت هنرپیشه خردسال فیلم و راهنمایی شدن صحیح و هوشمندانه او توسط کارگردان "لنی آبراهامسون" Lenny Abrahamson است. کارگردان ایرلندی و نه‌چندان مشهور اتاق، این بار و برخلاف آثار گذشته‌اش از رفتارهای عجیب‌وغریب و روانی گونه شخصیت‌ها (به‌عنوان نمونه فیلم فرانک frank) صرف‌نظر کرده است. این دفعه قصه نه‌چندان مفصل فیلم، با عکس‌العمل‌ها و حرکات منطقی شخصیت‌ها به شکلی روایت می‌شود که تماشاچی عام را راضی نگاه می‌دارد و این موجب مقبولیت بین‌المللی این اثر می‌شود. کارگردان و سایر عوامل ساخت فیلم هیچ‌گونه خلاقیت معنوی و فیزیکی برای تولید این اثر از خود نشان نمی‌دهند و اجازه می‌دهند روند فیلم خیلی ساده و عادی و بر اساس فیلم‌نامه‌ی اقتباس‌شده (ٍEmma Donoghue) از همین کتاب به‌پیش برود. زیرکانه از به تصویر کشیدن عکس‌العمل و رفتارهای آدم‌های کوتاه و بلند جامعه نسبت به دختری که سال‌ها مورد تجاوز قرارگرفته است که به کلیشه‌ای آزاردهنده و وقت تلف کن در فیلم‌ها تبدیل‌شده شانه خالی می کنند. فیلم بر روی مادر و پسر فوکوس کرده و اجازه نمی‌دهد که حواس بیننده به مسائل حاشیه‌ای حتی مثل مصاحبه یک کانال تلویزیونی که معمولاً نقطه مهمی است معطوف شود. بااینکه فیلم شگفتی خاص و نقطه اوج و فرود مشخصی ندارد ولی به لطف چشم‌پوشی از نشان دادن زوائد و سادگی تمام‌عیار همه ی آنچه در فیلم به‌عنوان عوامل ثابت و متغیر وجود دارند، بیننده را خسته نمی‌کند. اگرچه در این فیلم رفتارهای واقع‌گرایانه‌ای در مواجهه با اتفاقات موجود به چشم نمی‌خورد اما درمجموع، فیلم موفقی به نظر می‌رسد.

اگر این اثر را دوست داشتید فیلم معمای گاسپار هاوزر The Enigma Of Kaspar Hauser ساخته ورنر هرتزوک Verner Herzog را نیز ببینید. گاسپار شخصیت اصلی این فیلم که در سیاه‌چالی و در تنهایی مطلق بزرگ شده است بعد از یادگیری حرف زدن در پاسخ به کسی که از او پرسیده بود " دخمه ای که در آن بودی را چگونه توصیف می‌کنی" فقط می‌گوید:        "بهتر از بیرون بود".

       

{fastsocialshare} 

 

 

رحیم از تهران               21/02/1395  

                         

خوب بود اشاره میکردید که این فیلم برداشت ضعیفی از یک داستان واقعیست داستان زندگی الیزابت فریتزل که این فیلم در مقابل داستان زندگی واقعی او شوخی بیش نبوده

نوشتن دیدگاه

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Purple Cyan Golden Green Yellow

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family
Direction