نقد فشرده فیلم جواهرات تراش نخورده Uncut Gems
-
منتشر شده در 18 بهمن 1398
نقد فیلم جواهرات تراش نخورده Uncut Gems
"آدام سندلر Adam sandler" کمدین آمریکایی این بار در فیلمی ظاهر شده که با محتوای آثار قبلیاش متفاوت است بااینحال بازی او مانند لباس پوشیدنش (به جز زوهان) شبیه به همان کارهای قبلی است. او در نقش جواهرفروش بدهکاری به نام "هاوارد رتنر Haward Ratner" فرو رفته که ظاهراً سعی میکند خود را از تبعات یک ورشکستگی نجات دهد. من از طرفداران سندلر هستم اما نمیتوانم پتانسیل گهگاهی وی برای خراشیدن روح و فشردن قلب، چیزی که در این فیلم موج میزند، را نادیده بگیرم. در کنار بازی سندلر باقی عوامل نیز به همین شیوه بکار گرفته شده بود تا با تولید یک اضطراب قلابی ممتد شما را به این خیال برساند که این سبکِ اختصاصی دو مرد جوانی است که این فیلم را نوشته و کارگردانی کردهاند. "جاش و بنی سفدی Josh & Benny Safdie"، قصد داشتهاند فیلم را واقعگرایانه نشان دهند. استفاده از لوکیشن های واقعی (محلهی الماس فروشان نیویورک)، وارد کردن آدمهای حقیقی در نقشهای خودشان مانند "کوین گارنت Kevin Garnett" بسکتبالیست و خوانندهی کانادایی "The Weeknd"، استخدام داریوش خنجی Darius Khondji" بهعنوان فیلمبردار، کسی که در فیلمبرداری نیمهتاریک و گریت دار متبحر است، پیادهسازی بسیاری از جزئیات برگرفته از این محله و مغازههایش و علاقهی تاریخی یهودی ها به جواهرات دلیل صحت جمله پیشین است. هماهنگ سازی موضوع غیرواقعی درون ذهنشان و این محیط بهشدت واقع انگاری شده از مرز افراط فراتر میرود و هرجومرج سردرد آوری را به وجود میآورد تا خودشان و بیننده به این گمان خطا بیفتند که آنها مشغول خلق یک بداعت و درانداختن طرحی نو در هنر فیلمسازی هستند. ولی اگر به دنبال واقعیت هستید، باید یک توضیح واقعی هم برای اینها داشت مانند دلیل حضور بیمزهی "The Weeknd" ، نشان دادن اتفاقات در سال 2012، تکانهای تهوعآور عرضی دوربین، زیادهروی بیمارگونه از بهکارگیری نماهای بسته واقعاً از برای چه بوده است . چرا برخی سازندگان فیلم خصوصا جوان ترها تصور می کنند اگر دوربین زیاد تکان بخورد فیلم واقعی تر به نظر می رسد. اساساً سر درآوردن از اینکه چرا برادران سفدی اصرار داشتهاند که خاطرات و خیالاتشان را برای عموم بدون ضابطه و اصول اینقدر مستند کنند خیلی مشکل است.
هرچه نیاز به شخصیتپردازی در سناریوی "جواهرات برش نخورده" بیشتر شده فیلم از آن تهیتر میشود. یکسوم دیالوگها در شلوغبازیهای ناخوشایند فیلم گم میشود و دوسوم باقی اختصاص پیدا میکند به تکرار چند کلمهی رکیک که بلاانقطاع و پرخاش گونه شنیده میشود. فیلم دارای یک مشکل اساسی در موضوع است و اینکه شخصی به پراکندگی ذهنی و شلختگی و نابسامانی هاوارد در حرفه و زندگیاش چگونه توانسته مالک یک جواهرفروشی، خانهی ویلایی لوکس، آپارتمانی در یک پنتهاس و چندین کارمند در نیویورک باقی بماند. او با این مشخصات اصلاً وجود خارجی پیدا نمیکرده که برادران سفدی بتوانند قسمتی از زندگی او را به عینیگرایی یک فیلم تبدیل کنند. چون از عقبهی هاوارد چیزی مشخص نمیشود وضعیت حال او با اکوسیستم واقعگرایانهای که در آن مشغول تجارت و زندگی است تناقض شدید دارد. ازاینرو علاقهمندان فیلم اجباراً باید با میخ کردن زورکی واقعیت فلسفی (شاید انتزاعی بهتر باشد) هاوارد به واقعیت فیزیکی اطرافش کنار بیایند. هاوارد در یک کلمه "واقعیتی است که نمیتواند وجود داشته باشد" است. این درست است که پدر سفدی ها در این محله مشغول به کار جواهرات بوده و آنها دل خوشی از الماس نداشته و البته از قمار نیز خوششان میآید ولی اینها دلایل معتبری بر نادیدهگیری هنجارها و قواعد همیشه درست نخواهد بود. نشان دادن همزمان نیویورک بهصورت مدرن و پرزرقوبرق اما تاریک و یا به شکلی که متفاوت به نظر برسد الزاماً نباید ناقض اصول سادهی زندگی و سینمایی باشد. فیلمنامه بارها بازنویسی شده و تحیر از این بابت است که این چند کلمه رکیک دیگر نیازی به اینهمه بازنویسی نداشته است. شاید قصد داشتهاند که فیلم را نیز مانند یک جواهر تراش نخورده معرفی کنند اما برای من این فیلم با آنچه گفته شد بعلاوه ی پوستر افتضاحش و موسیقی متن گوشخراشش چیزی بود بهمانند یک شکنجهی چند وجهی کاملا منظم 135 دقیقهای. به طور کلی فیلم در متفاوت بودن عملکرد خوبی داشته اما در خوب بودن خیر. فکر کنم "کلافه کردن بیننده" دارد تبدیل به یک قانون برای فیلمسازان مستقل میشود و "تحریک کردن" تماشاچی با "آزار دادن" مترادف. اگر آنها بخواهند فیلمسازی را با این سبک مالیخولیایی ادامه دهند باید مطمئن باشند که آن بهمثل یک سنگ اوپال سفید شگونی برایشان نخواهد آورد همانطور که این اوپال تراش نخوردهی بیکیفیت اتیوپیایی برای هاوارد بیچاره نداشت. فیلم برای آنانکه به خودآزاری مبتلا هستند یک شاهکار محسوب می شود.
حامد از ایلام 19/01/1399
دقیقا نقد بسیار درستی بود و در عجبم که چطور این فیلم از نظر اکثر منتقدان نمره بالایی گرفته .بیش از حد حرکت و تکان بی مورد دوربین داره . در سینما هر حرکت دوربین باید دلیل داشته باشه . توی نیم ساعت اول فیلم که چیزی جز اشفتگی و عدم هماهنگی چیزی نصیب بیننده نمیشه .به نظرم خیلی ضعیف بود
وحید از ارومیه 26/02/1399
آی گفتی
بزور تونستم نصفشو ببینم و بر هر منتقدی که فیلم رو تحسین کرده بود لعنت فرستادم
اسمتو نمیدونم ولی طرفدارت شدم
فیلمم کن: ممنون وحید جان