نقد فشرده فیلم آدم برفی The Snowman
-
منتشر شده در 08 دی 1396
نقد فیلم آدم برفی The Snowman
با دیدن امضای توماس آلفردسون Tomas Alfredson کسی که پیشتر فیلمی چون "بندزن خیاط سرباز جاسوس Tinker Tailor Soldier Spy" را به سال 2011 کارگردانی کرده بود، در پای فیلم "آدمبرفی The snowman" و همچنین نامهای دیگری مثل اسکورسیزی، فاسبندر، سیمونز، کیلمر در پوستر و توضیحات فیلم خیلیها مانند من گمان بردند که محتملا مانند آن فیلم با اثری پرسروصدا روبرو خواهند شد. اما برخلاف انتظار هیچ صدایی از این یکی برنیامد. معمولاً فیلمهای جنایی رازآلود که با سرما و سفیدی برف سرزمینهای شمالی عجین میشوند در ذات خود نوعی گیرایی و جذابیتی حمل میکند. بااینحال فیلم "آدمبرفی" دارای آنچنان اوضاع وخیمی بود که میراث خود را نیز به فنا داده بود و میشد صدای بدوبیراه کسانیکه بلیت خریده و به سینما رفته بودند را پس از خروج از سالنها را شنید. آدمبرفی ماجرای یکی از پروندههای کارآگاه درونگرای معروف نروژی به نام هری هول Harry Hole با بازی مایکل فاسبندر Michael Fassbender است که تلاش میکند یک قاتل سریالی روانی را که زنهایی دارای فرزندان نامشروع را به قتل میرساند را بیابد. شخصیت هری هول توسط نویسندهی اهل نروژ به نام یو نیسمو Jo Nesbø خلق شده و از سال 1997 تا اکنون 11 ماجرا از سری داستانهای این کارآگاه نیمچه باهوش منتشرشده است که آدمبرفی در میانهی این سالها یعنی 2007 نگاشته شده است و تصور میشود این فیلم اولین اقتباس از یکی از این سری داستانهاست. فیلمنامه توسط حسین امینی Hossein Amini کارگردان و فیلمنامهنویس ایرانیالاصل ساکن بریتانیا و دو نفر دیگر نگاشته شده است. امینی سابقهی کمی در نگارش فیلمنامه ندارد و نام او را در برخی کارهای معاصر و تا حدودی معتبر نیز دیده میشود. اما اگر خلاصهسازی داستان، اینگونه که ما آن را دیدیم صورت گرفته باشد باید بگوییم که کار تیم سناریست خیلی مأیوسکننده بوده است. آلفردسون کارگردان، زمان کم فیلمبرداری و درنتیجه از دست دادن مقداری از فیلمنامه را مقصر میداند درحالیکه مشکلات دیگری مانند عدم برنامهریزی دقیق در اختصاص بودجه و از این قبیل نیز وجود داشته است. اگر ساختهشدن فیلمی مانند "بندزن خیاط سرباز جاسوس، را اتفاقی ندانیم ممکن است که همهی مشکلات فیلم را به او منتسب نکنیم ولی بههرحال فقدان تسلط و نظارت کارگردان بر اجرای فیلمنامه، هدایت بازیگران و تدوین ناشیانه بهخوبی احساس میشود.
بین بازی ستارههای فیلم ناهماهنگی و بیتناسبی به چشم میخورد. نمیدانیم فاسبندر چقدر میخواسته خود را در اختیار تفکرات کارگردان و احساسات گنجانیده شده در فیلمنامه قرار بدهد، اما خستگی و بیحالی در بازیاش موج میزد. اگرچه او قرار است نقش کارآگاهی را بازی کند که مشروب زیاد میخورد اما این دو کاملاً با یکدیگر متفاوت هستند. این اواخر، او در فیلمهای بسیاری بازی کرده است و احتمال تداخل احساسات متعلق به هر نقش در همدیگر زیاد است. رویهمرفته او بههیچوجه حتی نتوانسته است نزدیک به نقش یک کارآگاه زیرک منزوی الکلی شود. او آنقدر بیانگیزه و خنثی بازی میکند تا جاییکه به یکی از بزرگترین نقاط ضعف فیلم بدل میشود.هرچند هم، بر اساس چیزی که تا به اینجا در سوابق و استعداد فاسبندر دیدهایم، انتخاب او اساساً برای این نقش اشتباه بوده است. فیلم از هر زاویه که به آن بنگریم درهمشکسته ، کهنه و خستهکننده به نظر میرسد. کارگردان بااینکه از مناطق سردسیر پربرف آمده است اما در ارائهی تعامل میان سوز و سرما با روش کار یک قاتل سریالی روانپریش و کارآگاه و دستیارش بدترین راه را انتخاب کرده است. آدمبرفیای که نماد آدمکش زنجیرهای قصه است کمکم تأثیر خود را ازدستداده و چون فیلم هیچ سرنخی به تماشاچی برای حدس زدن و نزدیک شدن به قاتل را نمیدهد، کمکم نسبت به فیلم و ماجراهایش بیتفاوت شده و فقط منتظر به آخر رسیدن فیلم است. در پایان فیلم و پس از حل این ماجرا با قبول کردن یک پروندهی جدید دیگر توسط هری هول کارآگاه (فاسبندر) متوجه میشویم که ممکن است که بازهم چشمانمان به جمال هری هول روشن شود و با صورتی سرخشده و شاخی از سر درآمده بلند داد میزنیم "بابا روتو برم".
امیروو از تهران 30/10/1396
این همه عوامل و بازیگرای بزرگ. آخرش هیچ... nothing, zero,
میگن یه شراب سازی یه کوزه شراب برا کسی تهیه کرد. طرف تست کرد دید افتضاحه.
شراب سازو صدا کرد و گفت فقط یه سوال از تو مبپرسم: چطور از ...نی به این فراخی ....دی تو کوزه ای به این تنگی؟ جکایت همین فیلمه...
فیلمم کن: با شما موافقیم.