نقد فشرده فیلم راهبه The Nun
-
منتشر شده در 11 آذر 1397
نقد فیلم راهبه The Nun
مدتی است که ترسناک بینهای حرفهای سینما از ته دل نترسیدهاند. آن را میتوان اخیراً از چهرهی درهمرفتهشان پس از خروج از سالنهای سینمایی که فیلم ترسناکِ بهظاهر پرفروشی را به نمایش گذاشتهاند حس کرد. البته این تئوری ظاهراً درست که با دیدن هرچه بیشتر آثار ترسناک مقدار ترس در بیننده کمتر میشود فراموش نشده است. پیشتر از اینها، فیلمهای ترسناک و دلهرهآور میتوانست محیطی برای وارد کردن استعداد عوامل سازنده بهصورت ایدههای بکر و مخوف باشد اما امروزه مجموعهی این آثار شبیه یک خط تولید کارخانه با استفاده از کلیشههای کاملاً مرسوم و پولساز شده که تمرکزش جذب مشتریانی است که بهتازگی اجازهی ورود به سالنهای سینما را دریافت کردهاند. حتی از ژاپنیها هم که گاهی فیلمهای متفاوت با ارزشی در این سبک یا زیر سبکهای مرتبط میساختند دیگر خبری نیست. آنها که سعی میکردند انسان را از خود انسان به وحشت انداخته و سردی وهم و هراس را با ماندگاری و عمقی بیشتر به اندرون استخوانهایمان تزریق کنند. مطمئناً تعداد همین بینندگان حرفهای که به دیدن فیلم " راهبه The Nun" رفتهاند به امید اینکه این بار شاید کمی بترسند کم نبوده است اما نمیتوان آن را بهحساب خوب بودن این اثر گذاشت. ایدهی راهبه ی شیطانی شده که در قسمت دوم "احضار Conjuring" نغز و ظرفیت دار بهحساب میآمد در آخرین دنباله از این سری به همان فرمول متداول تسخیر بسنده کرده و کاملاً سطحی و در برخی حالات مضحک به نظر میرسید. چهرهی این راهبه در فیلم قبلی مولد ترس بود و این بار در محاصرهی صحنههای خیلی تکراری از فعالیت یک ابلیس کممایه که غیر از کشیدن و هل دادن آدمها، سروته کردن صلیبها و فوت کردن شمعها کاری بلد نیست، کسلکننده از کار درآمده است. ترس تماشاچیان از اجتماع کلاغها، سقف بلند دیرها، کشیشهایی با قابلیت جنگیری و خاموش و روشن شدن خودبهخودی دستگاههای پخش صوت ریخته و نمیتوان آنها را با این مضامین دگرباره هیپنوتیزم و آمادهی قبول ایدههای تاریخ گذشته کرد. حتی بخشیدن زیبایی بصری به آنها ولو با استفاده از تکنولوژیهای جدید و ظرافتهای فیلمبرداری و نورپردازی نمیتواند نظر بینندههای کمی هشیار را تغییر دهد. جای خالی دیالوگهای تکاندهنده در فیلمهای امروزی که توی دل را حسابی خالی کند و همینطور بازی هراسناک با واژهها و سمبلها قابل حس است. لحظات نابی مانند معکوس حرکت دادن نوار ضبطصوت در "جنگیر"، پیدا کردن 666 بر روی پوست کلهی پسربچه در "طالع نحس" و موحش نشان دادن گریههای یک نوزاد در "بچهی رز ماری" که مو را بر تن سیخ میکرد منظور است. این وضعیت سریسازی بدون خلاقیت برای فیلمهای اسلشر، زامبی، آخرالزمانی، فرا طبیعی و .... به این وخامت نیست. شاید تنها سکانس خوش آمدنی فیلم راهبه، همانی بود که نشان میداد دری را که بر سر آن نوشته بودند " خدا اینجا تمام میشود" .
اگر علاقهی مفرط به فیلمهای ترسناک که ممکن است ناشی از آسیبدیدگی روان باشد را نادیده بگیریم، دیدن این قبیل فیلمها دارای لذت منحصربهفردی است که منشأ اصلی آن احتمالاً غریزی است. ترس از اشباح و فرا طبیعیها، خون و خونریزی، تاریکی، حیوانات گزنده و درنده و از همه مهمتر آدمیزاده موجب پدید آمدن سبک ترسناک و زیر سبکهای آن در هنر سینما شده است (در این نوشته مابین ژانر دلهرهآور و ترسناک تفاوتی قائل نمیشویم). تنش منتشرشده از دیدن صحنههای ترسناک بر پردهی سینما یا صفحهی تلویزیون با دانستن این فرض که واقعی نیستند خیلی زود از میان میرود در غیر این صورت دیدن اینهمه موضوع هراسناک و رویهم انباشتن اینهمه تنش ممکن نمیبود. فیلمهای ترسناک چنانچه دارای ساختار درستی باشند بهگونهای، فریبنده و جذاب هستند. در میان طیف وسیعی از عوامل ترساننده، خود وجود آدمی از همه مخوفتر است. لحظهی ترسناکی در داستان و فیلم رابینسون کروزوئه وجود دارد که نترسیدن از آن ممکن نیست، آنجا که رابینسون در شنهای ساحلی آن جزیرهی خالی از سکنه جای پای آدم را میبیند و بهجای خوشحال شدن وحشتزده خود را پنهان میکند. ظاهراً این ترس به دلیل فیزیک بدن انسان نبوده و بیشتر مربوط به اعتقادات و آنچه پشت چشمانش پنهانشده است میباشد. از دیگر ترسها، هراس از دانستن حقیقت (اندیشیدن) است که موجب ناهنجاریهای اجتماعی شده و همچنین ترس فراغریزی از مرگ که مسبب کاهش کیفیت فرد و زندگی او میشود. بدون مردن زندگی از مفهوم جریان خارج میشد و بدون نوع غریزیاش هم ترسیدن ممکن نبود. ولی ترس از "هیچی" شاید مخربترین نوع ترسها باشد آن تهیجایی که چیزی پیدا نمیکنیم و مجبور میشویم برای فروکُشتن فعالیتهای ذهنیمان درب را بر روی هجوم فروشندگان مُسکن های تقلبی باز کنیم. درباره همهی این عوامل کموبیش فیلم ساخته شده است. "راهبه" یکی از جدیدترین این آثار است که با یکی از پرمصرفترین سوژهها یعنی مخلوطی از اهریمن، مذهب و تسخیر مشغول ترساندن طرفدارانش است. در یک دیر قدیمی در رومانی یک نیروی شیطانی از سیاهچالی که در آن محبوس شده بیرون آمده ، راهبه ی میانسالی را میکشد و سعی میکند در بدن راهبه ی جوان دیگری رسوخ کند. راهبه ی جوان برای مانعشدن خود را حلقآویز میکند. واتیکان از موضوع آگاه شده و به تصور اینکه این میتواند امر تقبیح شدهی خودکشی تلقی شود یک کشیش آشنا به تسخیر را به همراه یک نوراهبه به محل دیر اعزام میکند تا به همراه جوانی که جنازهی حلقآویز شد ی راهبه را پیدا کرده به موضوع رسیدگی کنند. در ادامه شاهد جدال این 3 با این نیروی قدرتمند اهریمنی در این دیر دورافتاده هستیم. فیلمهای ترسناک مذهبی با ظاهر اخلاق مند خود، حوزهی اهریمن شناسی را در تخصص متولیان کلیسا میدانند و شکار شیاطین و محدود کردن نیروی آنان را برای افراد عادی جامعه خطرناک و غیرممکن قلمداد میکنند. طبیعی است که گناه و تقصیر، محتملترین روزنه ایست که اهریمن از آن برای رسیدن به کالبد قربانی استفاده میکند. باوجوداینکه این دسته فیلمها برای به وجود آوردن رعب همواره از چهرهپردازی، محیط و دکورهای دهشت انگیز بهره میگیرند اما زیرسازی اصلی برای ترساندن، بدون تردید بهرهگیری از واژهها و جملات و بر زبان آوردن آنهاست. در آثاری مانند "راهبه" با اتمام واژه و مفهوم در فیلمهای قبلی و فقدان تلاش برای خلق محاورههای خوف انگیز جدید، ترسانیدن واقعی بهطرف صفر میل کرده و عملگرهای فیزیکی چون جستوخیزهای راهبه ی شیطان زده در سردابهای تنگ و تاریک دیر راه بهجایی نمیبرد. اگر از شخصیت پردازیهای سست و معدود داستانهای فرعی بیحال فیلم بگذریم مقولهی "نشناختن" دوباره در مرکز اتفاقات قرار میگیرد تا با گذر از عقل و اندیشهی ناتوان بالاخره این ایمان و عقیده باشد تا در یک فرآیند بهظاهر ترسناک آدمی را نجات دهد. اینجا انتخابی در کار نیست و کارگردان مطمئن فیلم بدون رونمایی عقلانی از احوالات درونی شخصیتهای نامطمئن قصه (پدر شکستخورده از یک احضار ناموفق، راهبه ی جوانی که هنوز قسم نخورده و جوانک مجهولی که نمیداند کجاست) برای متقاعد کردن توأم با ترساندن ما در یک مسیر همواره تکراری گام نهاده است. پس از تماشای فیلم، بر راستای آرمانهای نویسنده و یا کارگردان، احساس تناقض در ترسیدن غیرحقیقی متوجه ام ساخت که برای تسهیل تبدیل مذهب شخصی به نوع محصورشدهاش باید مومنانه نیروی اهریمنی اختیار را در همان سیاهچال بی فرزانگی چال کرد.