نقد فشرده فیلم دوباره و دوباره Andover
-
منتشر شده در 20 مهر 1397
نقد فیلم دوباره و دوباره Andover
فیلم " دوباره و دوباره " یک نیمچه کمدی رمانتیک است که اگر 15 سال پیش ساخته و اکران میشد بیشتر موردتوجه قرار میگرفت. منظور آن زمانی است که " شبیهسازی سلولی" یا Cloning نُقل مراکز علمی و گاها محافل سیاسی بود و خیل زیادی از تحصیلکردگان از شنیدن اخبار مربوط به آن هیجانزده میشدند. اگرچه در علم ژنتیک این واژه مشتمل بر تکنیکهای مختلفی است ولی همانگونه که در این فیلم به آن اشاره شده است، عموم مردم آن را بهعنوان کپیسازی بدون لقاح از یک موجود زندهی جانوری پیچیده (پرسلولی) میپندارند. چیزی که پایههای یکتا قدرت ازلی و ابدی را سست میکرد و باورمندان سرسخت آن را نگران. فیلم به شرححال یک پرفسور اهل ژنتیک، آدام اسلُپ Adam Slope با بازی جاناتان سیلورمن Jonathan Silverman میپردازد که تلاش میکند همسری (Jennifer Finnigan) را که شدیداً دوست میداشته و در یک حادثهی آتشسوزی از دست داده را با کلون سازی (شبیهسازی) دوباره زنده کند. تلاشهای مکرر او اگرچه در کلیت فیزیکیاش موفقیتآمیز است اما به نتیجهی دلخواه نمیرسد و وی در همسانسازی روح همسر درگذشتهاش عاجز میماند. بههرحال در پایان، آدام تسلیم نظام طبیعت میشود و درمییابد که بشر بااینکه سلول انسانی و محتوای آن را با موفقیت تکثیر کرده اما هنوز برای رقابت با راه دورودرازی که مادر طبیعت برای زاییدن اینهمه مخلوق مبهم طی کرده است آماده نیست. فضای ساده و قصهی سرراست فیلم آن را مناسب یک آخر شب چُرت آلود کرده بود تا با رضایتی نسبی از تلاشهای علمی یک شوهر برای روشن نگاهداشتن شعلهی عشقش راهی رختخواب شویم. کارگردان، دانش و تکنیکهای کلونینگ را در حد یک ماشین کپی تقلیل داده بود تا آنجا که ما را به یاد دو نیم کردن یک تکسلولی در آزمایشگاه مدرسه میانداخت ولی با توجه به هدف فیلم که چیز دیگری غیرازآن بود سعی می کرد تا حواس ما را بیشتر از آنکه معطوف مکانیسم همسانسازی موجودات شود به واقعیتهای معمولی اجتنابناپذیری که در اطرافمان پرسه میزنند جلب کند. تلفیق ساده انگارانه کمدی و درام که در مرکز آن عشق و اخلاق به شکل نامتعادلی باهم در ستیزند موجب اذیت بینندههای زیادی شده است. علاوه بر این، فیلم از صحنههای منحصر به خود که درون ما را از تنش پر و خالی کند، تهی است. بااینکه نشان دادن نتایج مأیوسکنندهی آزمایشات این استاد دانشگاه در خلق یک نمونه با خصوصیات دقیق همسرش تازگی داشت ولی تأثیر آن فراتر از یک سرگرمکنندگی ملایم جلوتر نرفت.
جدی نگرفتن این فیلم دور از انتظار نبود. بااینحال کسانی که برای تماشایش به سینما رفتهاند و یا دیویدی آن را تهیه کردهاند میتوانند برای جبران آنچه فکر میکنند به دست نیاوردهاند خود به اضافه کردن لایههایی تأملبرانگیز در اثر بپردازند که نویسنده/کارگردان آن را به دلیل چارچوب از پیش تعیینشده نادیده انگاشته است. شاید " نادیده انگاشتن " هم بیانصافی به نظر آید و برداشتهای متفکرانه از این اثر که نوعی سورئالیست محتوایی ذهنی را در تخیل خود جای داده بود از اغراض خالق آن باشد. ایدهی کار نکردن " کلون سازی " درباره بازآفرینش شخصیت آدمیزاده دلچسب و گیرا بود و آن را میتوان بهعنوان رابط اصلی انتقال مفهوم به بیننده قلمداد کرد. تولید غیرجنسی اگرچه در ظاهر بهخوبی قابلاجرا بود اما همانندسازی شخصیتهای متفاوت انسانها که هرکدام دارای اخلاق و رفتارهای منحصربهفرد هستند از دایرهی قدرت تجهیزات آزمایشگاهی خارج است. شکستهای پیدرپی شوهر داغدیده در بازسازی عشقی دوطرفه بالاخره وی را مجبور کرد که بهجای برگشت به همسر دور از دسترس و تکرار احساسات منقضی شده به دستیار آزمایشگاهش نگاهی دقیقتر بیندازد. کش دادن احساس شدید دوست داشتن تحت نام خانواده و زندگی زناشویی و البته اعتبار آن چند وقتی است که دچار تردید و تزلزل شده و تنوع دادن به چیزهای دوروبرمان حتی به شریک زندگی نیز سرایت کرده است. اما از اینها مهمتر موضوع جالبی است که میتوانیم از درون این فیلم بهظاهر نه جدی بیرون بکشیم. اینکه چرا کشت سلولهای بنیادین یک انسان و شبیهسازی کامل آن، واجد شخصیت بیهمتای او نمیتواند باشد. چگونه است که الگوهای رفتاری و فکری یک آدم خاص در فرآیند شبیهسازی انسانی تکرار نمیشوند. چرا سلولهای همانندسازی شده از قبول عادات گذشته سر باز میزنند و چیز تازهای را طلب میکنند. حتی مشابهسازی محیط اجتماعی و خانوادگی نیز به آن کمکی نمیکند. مسلماً تعداد متغیرهای دخیل زیاد بوده و تراکنش میان آنها مسبب این تنوع شخصیتی میان انسانها شده است. ولی گذشته از تمام عوامل ثابتشده که بر شخصیت یک آدم تأثیر میگذارد این فیلم شاید میخواهد برگ دیگری را رو کند که عنصری غیر از " زمان " نخواهد بود. چیزی که آزمودن آن در یک زندگی هفتاد هشتادساله میسر نبوده و برای اندازهگیری و یا مشابهسازی و تغییرش به مقادیر زیادی از آن مورد نیاز است. واضح است که تأثیرپذیری انسانها از هر محیطی وابسته به زمان است و خصوصیات ژنتیکی، حاصلِ یکی از چهار عمل اصلی مابین زمان و رفتار خواهد بود. شاید فیلم " دوباره و دوباره " سعی میکرد تا به ما بگوید برای شبیهسازی مطلق، زمان همان عامل شایستهای است که ما آن را هیچگاه در اختیار نخواهیم داشت، چیزی است ورای علم ما، چیزی است ورای قدرت ما، چیزی است ورای ذهن ما، صدای تیک تاکش پیش از ما شنیده می شده و پس از ما هم خواهد شد و احتمالاً پاره ی فروتنی از ممکنات که بهاشتباه هیچوقت پرستیده نشد.
شالچیان از تهران 16/08/1397
واقعا جای تاسف داره که اینقدر سطحی به این فیلم نگاه کردید و از یک بعد به موضوع اصلی فیلم نگریسته شده... بهتره یه کم مطالعه روانشناختی و موضوعات خودشناسی عمقی داشته باشید. شاید متوجه بشوید این فیلم با ایجاد فضای علمی و گاه طنز به موضوع زوج هایی اشاره میکند که بعد از ازدواج به شناختی از هم میرسند که قبل از ازدواج، حتی در دوران نامزدی به آن نرسیده بودند و ناباورانه میخواهند همان آدم قبل از ازدواج رو ببینند. و نویسنده دقیقا برای فهم آین موضوع، مرگ دختر رو بلافاصله در زمان کوتاهی بعد از ازدواج قرار داده. و تلاش مرد برای برگردندان زن به شخصیت قبل از ازدواج به ناکامی می انجامد و..... این فیلم خیلی عمیق و جای تفکر برای زوجهای جوان در انتخابهاشون دارد.... اتفاقا موضوع این فیلم نه تنها قدیمی یا به قول شما برای ۱۵ سال پیش نیست، بلکه فوق العاده جدید و در عرصه ای پرداخته شده که جوانها نیازمند شناخت عمقی از هم هستند و مباحث خودشناسی خوشبختانه در حال رواج هست. امیدوارم دیدگاه خودتان را نسبت به مسائل به روز کنید. نه دیدگاه ۱۵ سال پیش!!!
ایسان از کرمان 17/03/1399
من هم با شالچیان موافقم ... نقد بسیار تندی بود که به جوانب دیگه که برای بیننده ها جالب بوده اشاره نکرده ... من خیلی این فیلمو دوست دارم فیلم بسیار جالبی بود ... خصوصا من که رشتم تجربیه منو به موضوعات شبیه سازی و کلونینگ علاقمند کرد
فیلمم کن: ایسان جان ممنون اما فکر می کنیم که دوستان نیز بی انصاف بوده اند. امکان پذیر نیست به تمام برداشت های بینندگان از یک فیلم اشاره کرد.