نقد فشرده فیلم کرید 2 Creed
-
منتشر شده در 19 اسفند 1397
نقد فیلم کرید 2 Creed
پیدا کردن صحنه، محتوا و یا حس تازهای در قسمت دوم فیلم سینمایی "کرید Creed" آخرین دنبالهی غیررسمی از مجموعهی "راکی Rocky" کار سختی است. اساساً شاید چشمها به دنبال نکته یا صحنهی جدیدی نباشد بلکه آخرین تلاشهای مردی را دوست دارند ببینند که سالها پیش با چند فیلم درام ورزشی توانست پیر و جوان را شیفتهی خود کرده و از فرط هیجان آنها را تا مرز از خود بیخود شدگی مجبور کند تا بارها از پلههای موزهی فیلادلفیا Rocky Steps بالا و پایین بدوند. همان زمان نیز میدانستیم که هنرپیشه ی نقش اصلی با آن بینی صاف و نوکتیزش نمیتواند یک بوکسور واقعی باشد اما با تلفیقی از اراده و کلهشقی، لق حرف زدنش، چهرهی گرم و خواستنی و عضلات برجستهاش مجازاً تبدیل به بوکسوری شد که حتی محبوبیت و شهرتش در دورافتادهترین سرزمینها از کاسیوس کلی نیز فراتر رفت. موفقیت مجموعه فیلمهای راکی که در بد و خوب بودن آنها نظرها بسیار است مطمئناً مدیون یک نفر به نام "سیلوستر استالونه Sylvester Stallone" و همچنین موسیقی متن پرشوری از "بیل کونتی Bill Conti" و آهنگ "چشم ببر eye of the tiger" از گروه "Survival" است. اگرچه هیچگاه به استالونه برای مشت خوردنها و زدنها جایزهای تعلق نگرفت اما سالها پس از آویزان کردن دستکشهایش به دلیل حرفهای حکیمانهای که در قسمت اول فیلم کرید از دهانش خارج شد جایزهی گلدن گلوب بهترین بازیگر مکمل مرد به او اعطا شد. این سخنان بریده و خردمندانه به قسمت دوم کرید نیز تعمیم پیدا کرد که البته بازهم مختص دیالوگ های "راکی بالبوآ" بود و دیگران از آن محروم. گویا برخلاف اصول علمی هرچه مشت بیشتری به سروکلهی راکی خورده بود او را متفکرتر کرده بود. اتفاقاً یکی از دلخوریهای من که میتوان آن را کم کنندهی صلابت این فیلم نامید همین است که پیشپاافتادهترین جملات برای "دراگو Drago" ی پدر و پسر و "آدونیس کرید Adonis Creed" کنار گذاشته شده بود و با تکراری بودن موضوعاتی چون انتقام و آمادهسازیهای نامتعارف که آنها را در سری راکی با وضوح و هیجان بیشتر دیده بودیم، این سیلوستراستالونه بود که فقط دیده میشد. او میتوانست واپسین دنبالهی "راکی" را با توزیع عادلانهی دیالوگهای عاقلانه، و کشانیدن مبارزه به خارج از رینگ بوکس مانند زندگی خودش آن را به اثری ارزنده تبدیل کند. واقعاً انتظار تکرار فیلمی دیگر همانند راکی (1و 2و 3 و 4) را از "کرید" نداریم اما از استالونه توقع داشتیم بااینهمه تجربه، از حس انتقام دوجانبهای که در قلب پسران دو رقیب پیشین رشد کرده بود بهترین استفاده را برده و فقط به نمایش آنچه در یک مسابقهی مشتزنی و یک صحرای خشک میگذرد بسنده نکند. بار این گناه را بیشتر بر دوش او میاندازیم چراکه باقی عوامل در زیر سایهی استالونه مشغول به ساختن چیزی بودند مابین یک سرگرمکنندگی معیوب و یک هیجان از رمق افتاده.
این نوشتهی کوتاه میدان مبارزهی مناسبی برای مقایسهی "کرید 2" با سری فیلمهای راکی نیست خصوصاً شمارهی چهارش که دراگو در سرزمین مادریاش مغلوب بالبوآ شد اما اشارهی کوتاهی خالی از لطف نخواهد بود. شاید راکی 4 یک پیشبینی کنندهی خوبی برای شکست سیستمی بود (اتحاد جماهیر شوروی) که از مدتها پیش به گوشهی رینگ رانده شده بود. اگرچه مشتزن روسی در یک مسابقهی تحقیرآمیز، آپولو کرید (یک نماد آمریکایی) پدر آدونیس را کشت اما دیری نپائید که مشتهای راکی در جهنمِ یخ زدهی مسکو نمادِ خشک و شکستناپذیر شوروی را ناک اوت کرد. "راکی" تنها یک فیلم غیرواقعی بود پر از احساسات به هیجان درآمده اما آنچه واقعیت داشت آن بود که اتحاد جماهیر شوروی مثل هر دیکتاتوری کهنسال دیگری در زیر ضربات مشتهایی که خود بر سروصورتش میکوفت نقش بر زمین شد. پس از 28 سال که از آن مسابقهی حیرتانگیز تکنفره میگذرد، کسانی هستند که آن زمان در میان تماشاچیان، کینهی شکست غمانگیز و ناباورانهی سیستم فکریشان را در سینه حفظ کرده، از پس سالها تمرینِ حماقت دوباره به میدان آمدهاند و بدون درس گرفتن از آپرکادهای مهلکِ مملکت ویرانکن، اکنون حریف میطلبند. "کرید 2" بدون توجه به این موضوع و تنها بر اساس استراتژی رایج دنبالهسازی هالیوود با کمی هدر دادن یک ایدهی ِخوب ساخته شده است اما بههرروی تماشاچیهای حرفهای دارند خود را آمادهی دیدن یک رینگ خونین سیاسی دیگر میکنند. ازاینکه بگذریم برای آنان که فیلمهای راکی را در سینما دیدهاند و آنچنان دچار اوج و فرود شدهاند، "کرید" در مقام قیاس برایشان فروغ چندانی ندارد و یا اینکه اصولاً این فیلم فاقد توانایی لازم برای به اوج رسانیدن تماشاچی است. شاید آنها اتوماتیک وار"مایکل بی جردن Michael B. Jordan" را با استالونه مقایسه میکنند که خوب نتیجه مشخص است ولی تصور هم نمیشود هدایت این جوان برای صحنههای سخت (خارج از رینگ) و احساسی خصوصاً وقتی با بالبوآ در یک قاب قرار میگیرند بهدرستی صورت گرفته باشد. "دولف لانگرن Dolph Lundgren" مانند وقتیکه 35 سال بیش نداشت و چون یک رباتِ غول پیکرِ بیاحساس، استخوانها را درهم میشکست بازهم آرام و خموش بود اما نقش و تلاشش در فیلم بازهم حکایت از این داشت که استالونه همچنان رئیس باقی مانده است. همانطور که قبلاً اشاره شد اتفاق دلپذیری در نوع روایت، تکنیک و حتی موسیقی این فیلم رخ نداد تا با لذتی عمیق مواجه شویم بااینوجود آن را تا به آخر به یاد و احترام جوان پرشوری دیدیم که سالها پیش با جنگنده گی بسیار کیک سینمای هالیوود را با زورِ بازو و چشم و صورت لتوپار شده تقسیم کرد و قسمتی را با سماجت برای خود برداشت. او اگرچه اکنون یک آتشفشان خاموش شده است اما هنوز همان برش کیک را پیش خود نگاه داشته و هیچ سنگینوزنی تا به امروز نتوانسته آن را از او پس بگیرد.