فیلمم کن - نقد فشرده فیلم Split

 

 

نقد فشرده فیلم Split

split2کیسی Casey دختر جوان گوشه‌گیری است که به همراه دو دوست دیگرش پس از بیرون آمدن از یک جشن تولد توسط یک بیمار روانی به نام دنیس Dennis که دچار عارضه‌ی چند شخصیتی است دزدیده و در یک محل متروک متعلق به یک باغ‌وحش زندانی می‌شود. دنیس که در کودکی توسط مادرش بی‌رحمانه شکنجه می‌شده است دچار پریشانی روان بوده و به‌مرور 23 شخصیت متفاوت در او حلول کرده است. هر بار دختران را با یک شخصیت متفاوت هراسان کرده و مدام به آن‌ها از آمدن یک حیوان وحشی برای خورده شدنشان سخن می‌گوید. کیسی برخلاف دو دوست دیگرش چندان به خاطر این جوان چند شخصیتی و حیوان وحشی او نگران نیست چراکه از خردسالی مورد تعرض عموی غول‌پیکر حیوان‌صفتش واقع شده و پس از مرگ زودهنگام پدر کاملاً به عموی وحشتناکش سپرده می‌شود. تلاش دوستان کیسی برای فرار به‌جایی نمی‌رسد و دنیس آن‌ها را در اتاق‌های جداگانه محبوس می‌کند. دکتر فلچر Fletcher زن سالخورده‌ای که سال‌هاست معالجه دنیس را بر عهده دارد با شنیدن اخبار دزدی دختران نوجوان و شواهدی از رفتار دنیس نگران شده و او را بیشتر تحت نظر قرار می‌دهد. دکتر روانپزشک به خانه‌ی دنیس رفته و قبل از اینکه توسط او که اکنون به جلد بیست و چهارمین شخصیتش یعنی همان حیوان درنده فرو رفته کشته شود نام حقیقی او یعنی کوین وندل کرامپ Kevin Wendell Crumb را بر روی یک تکه کاغذ نوشته و توصیه می‌کند که او را به این نام صدا بزنند. دنیس وحشی شده دو دختر دیگر را کشته و شکم آن‌ها را مانند یک کفتار می‌درد. کیسی با خواندن آن تکه کاغذ و صدا زدن نام حقیقی دنیس او را از جلد هیولایی اش موقتاً خارج می کند اما نسخه‌ی فلچر چندان دوامی نداشته و با بازگشت دنیس به قالب هیولا مجبور می‌شود که به او شلیک کند. کیسی زار و ناتوان توسط نگهبان باغ‌وحش نجات پیدا کرده و به دست پلیس دوباره به عموی تجاوزگرش تحویل داده می‌شود. دنیس از چنگال پلیس گریخته و بیست چهارمین شخصیتش را به‌عنوان یک حامی به دیگر شخصیت‌هایش معرفی می‌کند. او اکنون از اینکه می‌تواند دنیا را تحت تأثیر قرار دهد خوشحال به نظر می‌رسد.

 

split1این روزها علاقه‌ی کارگردانان سینما در گوشه‌کنار دنیا به فروکردن عدسی دوربینشان به روان و نهان انسان‌ها و فیلم گرفتن از درون آن بسیار زیاد شده است. خیلی از جوان‌ترهای این حرفه با علاقه مند شدن ناگهانی به دنیای درهم و یرهم شخصیت پیچیده ی انسانی و بخش ناهشیاری آدمی با این تصور که رفتن به سراغ این موضوع، میانبر سریعی به مشهور شدن خواهد بود، آن را انتخاب می‌کنند. اگرچه کارگردان هندی تبار فیلم "Split" اصلاً تازه‌کار نیست اما چرخش او از مایه‌ی ترسناک به این ژانر مشهود بوده که محتملا تحت تأثیر این مد روز قرار داشته است. شیامالان دوست دارد که متفاوت بسازد اگرچه هیچ‌گاه متوجه نشد که چرا تمام آثارش باآنکه کم‌وبیش متفاوت بودند مانند اولین اثر سینمایی‌اش "حس ششم" مورد تحسین و استقبال قرار نگرفتند و سرانجام پس از یک سلسله شکست مجبور شد که از درصد متفاوت بودن بکاهد و برخی کلیشه‌های رایج اما امتحان پس داده در جذب مشتری را وارد اثرش کند که البته موفقیت‌آمیز هم بود. شیامالان مانند اسپیلبرگ و ........ آن‌قدر قدرتمند نیست تا سلیقه‌ی عامه‌ی تماشاچیان را تغییر داده و به‌طرف خود بکشاند، ازاین‌رو پس از تمام شدن انرژی و اندوخته‌ی ذهنی‌اش ناچارا خود به‌طرف سلیقه‌ی بیننده رفته است. او برخلاف بسیاری از کارهای قبلی‌اش، هیچ نقطه‌ی غافلگیرکننده‌ی تکان‌دهنده‌ای را در Split تعبیه نکرده اما در عوض و برخلاف رویه‌ی معمول، دو قهرمان اصلی درون فیلمش را به بیماری روانی دچار کرده تا بازهم تفاوت ایجاد کند. معمولاً در فیلم‌هایی که یک چند شخصیتی در آن حضور می‌یابد شخصیت‌های متفاوت اوست که نقش‌های منفی و مثبت و یا مابینی را بر عهده می‌گیرند. ساختن موفقیت‌آمیز فیلم‌های روانکاوانه آن‌هم در نوع حاد منوط به کارگردانی و قاب‌بندی‌های زیرکانه، فیلم‌برداری خاص و بازیگرهای مستعد است. در آخرین کار شیامالان فیلم‌برداری، ضعیف و برخی کادربندی‌ها مشکل جدی دارد. صرفه‌جویی بیش‌ازحد، به دکور و جزئیات پناهگاه دنیس صدمه زده و آن را بدون روح و بی‌قواره از کار درآورده است. بازی‌ها به‌جز جیمز مک آوی James McAvoy در نقش دنیس چند شخصیتی که آن‌هم چندان شاهکار نبود، همگی ضعیف‌اند خصوصاً آنیا تیلور جوی Anya Taylor-Joy در لباس کیسی و دکتر روان‌پزشک که نقشش را بتی بوکلی Betty Buckley ایفا کرده بود، که مانند تازه‌کارها به نظر می‌رسیدند. حرکات چهره‌ی "جوی" در مغایرت با آثاری که چندی پیش از او به نمایش درآمد، ساحره The Witch و مورگان، بسی دلسرد کننده بود. البته واضح است که شیامالان در این خرابکاری نقش اصلی را دارد. تلاش بی‌نتیجه‌ی او برای ترسانیدن و هم‌زمان فرق داشتن در نوع روایت یک داستان به‌شدت روانکاوانه، مهیج و تحسین‌برانگیز نیست. جاگذاری فلش بک‌های خیلی سربسته‌ی او برای فهماندن موضوع تعرض سیستماتیک شخصیت عمو به کیسی و اختلال روانی ناشی از آن آزاردهنده احساس می شود. Split به لحاظ اصول و فنون فیلم‌سازی و چفت و بسط کردن‌های جزئیات، یک پسگرد برای این کارگردان تغییر مسیر داده بشمار می‌آید.

 

split3پریشانی هویت همیشه از آن نوع موضوعاتی بوده که سینماگران زیادی را برای ساختن چیزی درباره‌اش وسوسه کرده است. خوش‌پرداخت بودن سوژه، کم‌خرج درآوردن، سهولت درآمیختن آن با تخیل و علاقه‌ی مردم به دیدن این‌گونه افراد بر پرده سینما، بر شدت این وسوسه افزوده است. بااین‌حال تعداد آثاری که از پس آنالیز تصویری این عارضه، سربلند بیرون آمده باشند چندتایی بیشتر نبوده‌اند. تعدد شخصیت، نوعی بیماری وخیم روانی است که با درهم ریختن هشیاری و حافظه آغاز شده و سرانجام، کنترل رفتاری بیمار را دو یا چند شخصیت مختلف برحسب زمان و وضعیت به دست می‌گیرند. هویت اصلی شخص که اغلب با افسردگی شدید همراه است با نام واقعی بیمار ظاهر می‌شود اما در غالب موارد تحت تأثیر سایر شخصیت‌ها خاموش و بی‌حرکت می‌ماند. بااینکه برخی معتقدند این بیماری وجود خارجی ندارد ولی به‌هرحال تحقیقات انجام‌شده واقعیت‌های مشخصی را برای آن برشمرده است. اینکه خالق فیلم Split برخی از حقایق صریح در مورد این بیماران را با پندارهای خود مانند باخبر بودن شخصیت‌ها از تجربه‌ی همدیگر، فقدان تضاد میان شخصیت‌ها و جابجایی بی‌دلیل و به‌سرعت هویت‌ها جایگزین کرده، ممکن است که از نظر یک فارغ‌التحصیل پزشکی ناصواب به نظر بیاید ولی ما تماشاگران سینما آن را به پای بدون کرانه بودن خیال‌پردازی یک هنرمند می‌گذاریم و بر آن خرده نمی گیریم. اما بااین‌حال نمی‌توانیم قصور وی را برای نپرداختن کافی به شخصیت‌های مهم دنیس و قناعت کردن او تنها به تغییر لهجه دادن این شخصیت را فراموش کنیم. ایده‌ی نوعی تکامل در وجود دنیس که با توجه به سروکار داشتنش با حیوانات درنده در باغ‌وحش به بیست و چهارمین هویتش یعنی همان حیوان وحشی درنده‌خو Beast ختم می‌شود نوآورانه جلوه می‌کرد و متصل کردن آن به‌نوعی تعالی شخصیتی در نزد این جوان بیمار زیبا بود. شیامالان در این اثر سعی می‌کند که هویت‌های گسسته شده را در شکل یک نوع وحشی‌اش به وحدت برساند که به لحاظ بکر بودن موضوع، قابل‌تحسین است ولی چون وقت کافی به آن اختصاص نداده چیز چندانی دست مخاطبش را نمی‌گیرد. می‌بایست خیلی از صحنه‌های زائد فیلم را حذف می‌کرد و به این کثرت و وحدت در درون ویران‌شده‌ی قهرمان قصه‌اش نه لزوماً عمیق‌تر بلکه وسیع‌تر می‌پرداخت. از تغییر رویه این کارگردان هندی الاصل از ژانر ماوراءالطبیعه دلهره‌آور به روانکاوانه‌ی طبیعی شاکی نیستیم اما مهارت او در ترسانیدن را بیشتر از کاویدن درون روان آدم‌ها دوست داشتیم. همان‌قدر که تشخیص بیماری گسست هویتی توسط متخصصین روان‌شناسی بسی مشکل است، ساختن فیلم سینمایی هم درباره‌ی آن و آدم‌های چند شخصیتی مشکل‌تر. عاقبت، از همه این‌ها که بگذریم باید ببینیم که split چه چیز جدیدی به ما داده است؟ سرگرم شدن به مدت 120 دقیقه؟ تصورات جدیدی در خصوص مبتلایان به اختلال هویت؟ قصه‌ای مضطرب کننده متشکل از لایه‌های درهم‌پیچیده که با نوعی روایت گویی جدید همراه شده؟ .......... ، و سهم من، فقط نشستن و دیدن و نترسیدن و لذت نبردن!!!

 

 

split4

 

 

عرفان از تهران              23/05/1396                            

 

مجموعه فیلم های روانشناختی برتر جهان
/http://www.psychologytest.ir
همراه با نقد و معرفی و تصحیح مجدد

الن چری از ورامین              14/01/1397                           

 

واقعا نقد عجیب و ساده باورانه و سطحی نگری داشتین.
مشخصه که یه پیش داوری از قبل تزریق شده ای این فیلمو دیدین.

حال و حوصله ی نقد رو اصلا ندارم ولی اگه بخواین براتون مینویسم

 

فیلمم کن: خب همیجا می نوشتین دیگه مانند خیلی از دوستان که نظر نقد گونه شون را اینجا می گذارند.

امید از تهران              04/10/1397                           

 

(شکاف) ساخته تماشایی و دلهره آور(ام نایت شیامالان) از آن دسته ازآثارسینمایی به شمار میرود که به خوبی میتوانند درهمان نخستین لحظات خود مخاطب را نسبت به پیگیری ادامه ماجرا هیجان زده و کنجکاو کند. شیامالان با کارگردانی حساب شده خود در خلق نخستین حادثه مهم فیلم(ربودن دختران نوجوان) تعلیق آفرینی میکند و دل مخاطب را میلرزاند. برای دستیابی به این مهم او عجله را از فیلمش دور میکند. کوین(جیمز مک آووی) به عنوان قطب منفی داستان آرام به راننده ماشین نزدیک میشود.گپ کوتاهی شکل میگیرد. سپس دوربین داخل ماشین میرود و موقعیت دختران را مشاهده میکنیم . کیسی(آنیا تیلور جوی) از آیینه بغل ریختن کادوهای تولد کف خیابان را میبیند . کوین به جای راننده داخل ماشین شده و با خونسردی تمام ابتدا ماسکی به صورت زده و بدون عجله با اسپری بیهوش کننده هرسه دختر رابیهوش میکند


شیامالان نحوه ربودن دختران را با جزییات به تصویر میکشد و از این طریق بخشی از شخصیت پردازی قهرمان و شر راتصویر سازی میکند. کیسی دختری است که ازنظر رفتار و ویژگیهای ظاهری شبیه همسالان خویش نیست و منزوی و گوشه گیر است و کوین به عنوان هیولای فیلم تبهکاری است با اعتماد به نفس. دقیق. باهوش و جسور که در روز روشن و درمکانی عمومی نیز شرارت میکند
شیامالان پس از این حادثه دلهره آور نیز با اتکا به ویژگی های کارگردانی خود فیلم راتا به انتها سرپا و دیدنی پیش میبرد. کوین فرد چند هویتی که مدام بین حالات مختلف سوییچ میکند. او چه درپرداخت فیلمنامه و چه در اجرا بی نظیر است. مک آووی به شکل شگفت انگیزی حالات مختلف و پر جزییات شخصیتهای خود را بازی میکند. تفاوت میمیک چهره. نوع صدا. نوع راه رفتن و نحوه ادای کلمات را به راحتی دربازی درخشان او حس خواهید کرد.

به عنوان مثال هنگامی که (هدویگ /پسر ۹ساله) را بازی میکند دقیقا همچون پسران خردسال و خجالتی رنگش سرخ و سفید میشود. بریده بریده و با مکث و نگرانی صحبت میکند و شرم نگاه به دختران در چهره اش آشکار است و وقتی در قالب (دنیس) فرو میرود مردی میشود وسواسی.خشک.بداخلاق و نچسب که مخاطب را یاد افراد مغرور و خودپسندی میندازد که هیچکس تحمل همنشینی با آنان را ندارد. دوربین شیامالان به عنوان رابط میان مخاطب و جهان فیلم در اکثر اوقات میتواند حس را تحریک کرده و لحظات خوفناکی را پدید آورد. به عنوان مثال در لحظه ای که نخستین بار با شخصیت هدویگ برخورد میکنیم دوربین فاصله خود با چهره مک آووی را به کمترین حد ممکن میرساند تا درقاب تصویر چیزی غیر از جزییات صورت او نبینیم و جز صدایش هم چیزی نشنویم.

یا در قسمتی که کوین درحال بازگشت از دفتر دکتر روانپزشک خود است دوربین از پایین راه و پله مارپیچ گونه ساختمان را نشان میدهد و خودش هم به آرامی در جهت عقربه های ساعت درحرکت است تا به مخاطب حس پیچیدگی و مرموز بودن کوین راالقا کند
در بخش پایانی فیلم هم شیامالان از تجربه های سابق خود در ساخت آثار ترسناک بهره میبرد و تعقیب و گریز پایانی را در اوج نشان میدهد. نماهای مربوط به دویدن کوین در مترو و خیابان و راهروری تاریک از این دست نمونه ها هستند. در برخی نماها شیامالان اندام کامل کوین را به تصویر نمیکشد و گویا مشغول تماشای تقلای حیوانی درنده در شهر هستیم که سراسیمه برای شکار طعمه خویش اقدام میکند


شکاف هرچند در بخش کارگردانی کم نقص است در بخشهایی از فیلمنامه مشکل دار است. به عنوان مثال در طول مدت زمان فیلم شاهد تلاشی از سوی پلیس یا خانواده قربانیان برای حل بحران نیستیم و یا دکتر فلچر به عنوان روانپزشکی ماهر که از همان ابتدا به رفتار کوین مشکوک میشود ارتباطی با پلیس برقرار نمیکند تا شک خود رابرطرف سازد.. همچنین شخصیت چند وجهی و غیر قابل پیش بینی کوین پتانسیل زیادی داشت تا همچون کیسی به گذشته اش بیشتر و بهتر پرداخته شود تا علت بیماری او را هم درک کنیم (برخلاف او فیلمنامه موقعیت شخصیتی کیسی را در گذشته هم به خوبی مشخص میکند و ریشه های منزوی بودنش را درک میکنیم)
شکاف بدون شک بازگشت شکوهمندی برای شیامالان است که هم سرگرم میکند. هم در اجرا با دقت و وسواس شکل گرفته و برای وقت مخاطبش ارزش قائل است. شکاف جز بهترین های ژانر خود است شک نکنید

امتیاز :9

 

 

نوشتن دیدگاه

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Purple Cyan Golden Green Yellow

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family
Direction