فیلمم کن - معرفی, نقد و بررسی فیلم مریخی-The Martian

 

 

ماجرای فیلم مریخی - The Martian

یک گروه شش نفره از فضانوردان سازمان ناسا در ایستگاهی بر روی کره مریخ دچار طوفان شدید گردوخاک و پیش‌بینی‌نشده می‌شوند. آن‌ها مجبور هستند هر چه سریع‌تر سطح مریخ را ترک و به سفینه مادر که در مدار مریخ در حال گردش است بازگردند. چراکه شدت طوفان به‌قدری است که سفینه مریخ نشین آن‌ها را بطورحتم واژگون کرده و آن‌ها را در مریخ زمین‌گیر می‌کند. در خلال ترک ایستگاه به مقصد سفینه مادر، طوفان باعث مصدومیت و جدا ماندن یکی از فضانوردان مرد به نام مارک واتنی Mark Watney از گروه می‌شود. پنج فضانورد دیگر خود را به سفینه رسانیده و با آفلاین شدن مارک گمان می‌برند که او به علت سوراخ شدن لباسش کشته شده است. سرپرست فضانوردان به علت شرایط بد سفینه که در حال واژگون شدن بر روی زمین است دستور حرکت و ترک مریخ را صادر می‌کند و آن‌ها به‌سلامت از مهلکه می‌گریزند. بعد از آرام شدن طوفان مارک بهوش آمده و به داخل ایستگاه خالی از سکنه برمی‌گردد. او به‌زودی متوجه اوضاع شده و درمیابد که اکنون بر روی مریخ تک‌وتنها است. به جراحت خود که ناشی از برخورد آنتن رهاشده در طوفان بوده به‌تنهایی و دشواری رسیدگی می‌کند و به بررسی اوضاع می‌پردازد. او می‌داند که تنها شانسش برای برگشتن به زمین چهار سال دیگر در بازگشت سفینه بعدی به مریخ اتفاق خواهد افتاد. پس تا آن هنگام باید زنده بماند. با محاسبه مقدار آذوقه خود پی می‌برد که ذخیره او برای 300 روز مریخی کفایت می‌کند. دست به ابتکار زده و با دانش خود، تجهیزات و موادی که در اختیار دارد یک مزرعه کوچک سیب‌زمینی درست می‌کند.

بر روی زمین و در ناسا همه فکر می‌کنند که او مرده است. یکی از کارمندان این پروژه با جابجا شدن تجهیزات ایستگاه مریخ که در تصاویر ماهواره‌ای مشاهده می‌کند متوجه می‌شود که مارک زنده است. مسئولین ارشد پروژه که قبلاً مرگ او را به رسانه‌ها اعلان کرده بودند برای این وضعیت دچار سردرگمی می‌شوند. ازیک‌طرف اطلاع‌رسانی آن برای افکار عمومی و از طرف دیگر اینکه این فضانورد را چگونه تا زمانی که از بی‌غذایی نمرده است نجات دهند آن‌ها را درگیر کرده است. مارک که قادر به برقراری تماس با زمین نیست به فکر استفاده از یک مریخ‌نورد که سال‌ها پیش بر روی این سیاره فرود آمده بود و اکنون بدون استفاده جایی مدفون‌شده است، می‌افتد. مریخ‌نورد را پیدا کرده و کارشناسان ناسا از ردگیری تصاویر ماهواره‌ای و دنبال کردن او پی به نقشه مارک می‌برند و آن‌ها نیز به سراغ همان پروژه رفته و بالاخره موفق می‌شوند که با یکدیگر تماس برقرار کنند. ناسا زنده بودن فضانورد را اعلان می‌کند و مردم دنیا نسبت به سرنوشت این فضانورد حساس می‌شوند. در پی یک سانحه، مزرعه سیب‌زمینی مارک از بین می‌رود و این به معنی آن است که او نمی‌تواند تا مأموریت سفینه بعدی که قرار است به مریخ بیاید خود را زنده نگاه دارد. مسئولین پروژه ابتدا تصمیم می‌گیرند که با همکاری سازمان هوانوردی چین مواد غذایی کافی را به او برسانند که موشک حامل آن هنگام خارج شدن از جو زمین منفجر شده و موفق نمی‌شوند.

در همین زمان مدیران ناسا ناامیدانه در پی راهی سریع برای نجات مارک هستند. یک دانشمند جوان این سازمان اعلام می‌کند که راهی پیدا کرده است تا بتوانند مارک را در کمترین زمان ممکن به زمین بیاورد. او پیشنهاد می‌دهد که از سفینه مادر که اکنون درراه بازگشت به زمین است استفاده کنند. بر طبق محاسبات وی سفینه مادر باید آن‌قدر به زمین نزدیک شده که بتواند تجهیزات لازم برای بازگشت به مریخ را از موشک چینی دریافت، زمین را دور زده و با یک شتاب بیشتر به سمت مریخ مجدداً حرکت کند. وقتی‌که به مقصد می‌رسد آن‌قدر باید به مریخ نزدیک شده تا مارک که با یک سفینه پارک شده در مریخ (برای عملیات بعدی ناسا) خود را به مدار مریخ رسانیده را بگیرد و با خود به زمین بیاورد. شروع عملیات منوط می‌شود به قبول سرنشینان سفینه مادر یعنی همان دوستان و همکاران مارک که او را بر روی مریخ جاگذاشته‌اند. آن‌ها مدت زیادی است که در فضا هستند و با قبول این مأموریت باید بیش از یک سال دیگر در فضا بمانند. نقشه به آن‌ها گفته می‌شود و همگی آن‌ها قبول کرده و عملیات شروع می‌شود. از طرف دیگر سفینه پارک شده در مریخ 3200 کیلومتر با مارک فاصله دارد. طی آموزش‌هایی که از زمین به مارک داده می‌شود او وسیله نقلیه خود را برای این سفر طولانی و رسیدن به این سفینه مریخ نشین آماده می‌کند. در تاریخ موعود و با نزدیک شدن سفینه مادر به مدار پایین مریخ، مارک هم خود را به سفینه پارک شده که قرار است او را از جاذبه مریخ خارج کند می‌رساند. سفینه مریخ نشین را برای هر چه دورتر شدن از مریخ سبک کرده و با کنترل از راه دور راه‌اندازی می‌شود. بر روی زمین مردم بسیاری از کشورها به‌صورت آنلاین مشغول رصد کردن این عملیات تاریخی هستند. مشکل بزرگی بروز کرده و سفینه مارک به‌اندازه کافی به سفینه مادر نزدیک نمی‌شود. سرپرست سفینه مادر که در جا گذاشتن مارک احساس گناه می‌کند، دستور خطرناکی جهت وارد شدن به مدار پایین مریخ را می‌دهد و خود فداکارانه به فضای بیکران بیرونی رفته تا مارک را گرفته و به سفینه بیاورد. بااین‌وجود هنوز مارک قابل‌دسترسی نیست. مارک که راضی به این تصمیم فرمانده و به خطر افتادن جان بقیه گروه نیست نیز خلاقانه دستکش خود را سوراخ کرده تا با فشار ناشی از خروج هوا از لباسش بتواند در فضا حرکت کرده و خود را به سرپرست تیم که با طناب به سفینه اصلی متصل است برساند. بالاخره بعد از مقداری تقلا و از سر گذراندن خطر، مارک وارد سفینه مادر و راهی زمین می‌شود.

 

نقد و بررسی فیلم مریخی - The Martian

این روزها فیلم‌های علمی-تخیلی از نوع فضایی میان تماشاچیان خاص و عام، بازار خوبی پیداکرده‌اند. چه از نوع خیلی تخیلی و بزن‌بزنش با موجودات عجیب‌وغریب مانند جنگ ستارگان و چه از واقع‌گرایانه‌ی کمی تخیلی‌اش مانند جاذبه. این بار رایدلی اسکات Ridley Scott کارکردان کهنه‌کار به سراغ ساختن فیلمی رفته است که اصلاً ریسکی در آن نیست. فیلمی که هم خوب می‌فروشد و هم چندتایی جایزه می‌گیرد. اسکات از آن دسته کارگردانانی است که بالا و پایین زیاد دارد. گویا برخی مواقع برای دل خودش انتخاب کرده و فیلم می‌سازد و گاهی مواقع هم کنتراتی کار می‌کند. فکر کنم سال گذشته فیلم به‌دردنخور Exodus: Gods and Kings با آن داستان قدیمی و خسته‌کننده‌اش که از اعماق فراموش‌شده تاریخ بیرون کشیده شده بود از انواع کنتراتی آن بود. وی همچنین تجربه مفیدی برای ساخت فیلم‌های تخیلی فضایی دارد. اما این دفعه او از روی یک داستان مثلاً واقعی-علمی این فیلم را ساخته است یعنی اینکه این بار از موجودات فضایی بیگانه و قایم باشک بازی کردن با آن‌ها خبری نیست. او برای انتخاب نقش اول فیلم مریخی، هنرپیشه‌ای را انتخاب می‌کند که دیگر اصلاً جای ریسکی باقی نگذاشته است. مت دیمون Matt Damon با بازی ساده و بدون اغراق خوداین روزها به سوپراستاری تبدیل شده که سرمایه‌گذاران را نامید نمی‌کند. اجازه بدهید به شما نشان بدهم انتخاب هوشمندانه بازیگر چه می‌تواند بکند. فیلم فضای بین ستاره‌ای Interstellar را به یاد بیاورید. قبل از اکران، چه هیاهوی کهکشانی پشت فیلم دیده و شنیده می‌شد اما پس از روی پرده رفتن، سروصداها به گوشه و کنارهمین منظومه شمسی خودمان هم به‌زور می‌رسید. به نظر این تماشاچی سراپا عامی یعنی بنده، یکی از دلایل آن انتخاب نادرست بازیگران توسط کریستوفر نولان، کارگردان فیلم، خصوصاً دو نقش اول فیلم بود. او معمولاً آن‌قدر درگیر بالا و پایین کردن و پیچاندن لایه‌های فیلم خود می‌شود که برخی موارد مؤثر دیگر را فراموش می‌کند. در این مورد حواسش اصلاً به مقبولیت متیو مکهانی با آن بازی پر از ژست و آن هاتاوی با آن گریم زرد و زارش، به‌عنوان دو فضانورد نیست. بااینکه دیدن فضای بین ستاره‌ای به‌شدت آدم را احساساتی می‌کرد و خاطره آن ممکن بود روزها بیننده را رها نکند اما شخصی‌سازی بیش‌ازحد فیلم به جایگاه یک ابر اثر علمی تخیلی آسیب جدی وارد کرده بود. او چنین می‌پنداشت که میل و کشش یک بازیگر برای برجسته نشان دادن خودش (از روی غریزه) در مقابل جاذبه یک سیاه‌چاله چیزی نیست که بخواهد نگران آن باشد، اما باید می‌بود. در عوض رایدلی اسکات زیرکانه از بزرگ کردن شخصیت مارک (یعنی شخصی کردن فیلم) خودداری کرده و حواس تماشاچی را عمدتاً بر تنهایی یک انسان، خلاقیت همیشه همراه او (همانند اجداد غارنشینش)، پیشرفت‌های علمی انسان و مناظر زیبای مریخ معطوف می‌دارد. اگرچه مت دیمون از روی عادت خود این‌گونه نیست و علاقه‌ای به مرکز توجه بودن ندارد اما حواس رایدلی اسکات آن‌قدر جذب جلوه‌های ویژه و سیاهی عمیق کهکشان‌ها نبود که از انتخاب و کنترل کردن بازیگرانش غافل شود.

فیلم مریخی با کشیدن پای غرور بشری به میدان به یکی از موفق‌ترین فیلم‌های سال 2015 بدل می‌شود. هنگام تماشای فیلم حس غرور نه‌تنها تماشاچی‌های آمریکایی بلکه همه سینما روها در سراسر جهان حتی کشورهایی که توان فرستادن یک موشک نیم متری به لایه تراتوسفر هم ندارند را برمی‌انگیزد و آن‌ها را وادار به تحسین این اثر می‌کند. به غلیان درآوردن آن حس غرور مشترک معمولاً در فیلم‌های حماسی و جنگی دیده شده که آن‌هم فقط از دست یک کارگردان باتجربه و کلی قهرمان و سیاهی‌لشکر برمی‌آید. اما فیلم مریخی بدون این آیتم‌ها و همچنین خالی از فداکاری‌های باورنکردنی و کشتن و کشته شدن توانست که این کار سخت را انجام دهد. این مهم‌ترین و البته پوشیده‌ترین دلیل موفقیت مریخی است. در این فیلم نسبتاً طولانی بهیچوجه شما صحنه‌های زائد، کش‌دار و خسته‌کننده نمی‌بینید. فیلم اگرچه تبلیغ باشکوهی برای ناسا نیز محسوب می‌شود اما با تکیه‌بر داستان واقع‌گرایانه‌ی مبتنی بر اصول علمی (تا آنجا که از یک فیلم سینمایی که قرار است ما را فیلم کند، انتظار می‌رود)، فیلم‌برداری خوب، صحنه‌های آفتابی و رؤیایی از مریخ، تجهیزات واقعی اما شیک فضانوردی، از این موضوع حساسیت‌زدایی می‌کند.

چند تا مورد جالب هم در مورد این فیلم وجود داشت که گاهی هنگام دیدن فیلم حواس مرا پرت می‌کرد. در این 20 سالی که فیلم از ما جلوتر است مشخص می‌شود که صنعت فشن (مد لباس) هم پابه‌پای علوم کهکشان نوردی پیشرفت کرده تاجائیکه در تحقیقات علمی سطح بالا (high Tech) هم حضور آن را به‌وضوح می‌توان حس کرد. منظور من لباس فضانوردان این فیلم بود. لباس‌هایی اندامی و چسبان و البته شیک، با رنگ‌های شاد که بیشتر شبیه به لباس قهرمانان موتورسواری (و البته مجهز به تجهیزات صخره‌نوردی) می‌ماند. همچنین استخدام طراحان داخلی، توسط ناسا برای گل‌وگشاد و شیک کردن فضاهای معمولاً تنگ فضاپیماها و ایستگاه‌های فضایی مبتکرانه به نظر می‌رسید. این دو موردی که اشاره شد جذابیت سینمایی فیلم را تقویت کرده است. همچنین رفتار مارک، فضانوردی که ناگهان در 200 میلیون کیلومتری خانه کاملاً تنها شده است و قرار است تا چهار سال آینده هم هیچ جنبنده‌ای را نبیند (مگر بیگانه‌های مریخی) کمی نامتعارف است. هیچ وحشتی در چهره و رفتارش نمی‌بینیم. وقتی‌که در مریخ چرخ می‌زند و باغبانی می‌کند (حتی روزهای اول) گویا که در باغچه حیاط پشت خانه خودش مشغول سبزی‌کاری است و دقایقی بعد قرار است که ناهار را در کنار خانواده صرف کند. ممکن است مت دیمون فراموش کرده بود که بایستی حضور آدم‌های پشت دوربین فیلم‌برداری را نادیده بگیرد. این مغایر با آنچه هست که ما انتظار داریم و عموماً در فیلم‌های مشابه دیده‌ایم. ولی خوشبختانه حواس تماشاچی در جای دیگری است و شاید دوستدار عکس‌العمل‌های غیرمنتظره هم است. اما دست‌آخر اینکه چرا دو فضاپیمای مریخ نشین با شکل و شمایل و وضعیت استقرار مشابه، یکی قرار است در مقابل طوفان واژگون شود و آن‌یکی قرار نیست که خم به ابرو بیاورد مرا کمی اذیت کرد. در حقیقت واژگون شدن منطقی اولی مارک واتنی را بدبخت و واژگون نشدن غیرمنطقی دومی او را خوشبخت کرد. شاید هم به لحاظ فنی من سر درنمی‌آورم و تفاوت بین این دو را تشخیص نمی‌دهم. البته این احتمال هم وجود دارد که طوفان‌های مریخ هم شدتشان برحسب موقعیت جغرافیایی کم‌وزیاد باشد. به‌هرحال علی‌رغم برخی ابهام‌های علمی، عکس‌العمل‌های فرازمینی در مقابل تنهایی، فرضیه صیقل نخورده نجات واتنی، فیلم آن‌قدر ماهرانه ساخته شده که او را دیدنی و برجسته می کند.

 

ترس موجب شد تا انسان نخستین به درون غارها و بالای درختان برود و همین ترس باعث شد تا از آن تو به بیرون بیاید و از آن بالا به پایین. مارک واتنی، فضانورد تنها ماندۀ فیلم مریخی از تنها ماندن نترسید چون به‌خوبی می‌دانست که از آدم‌ها چقدر دور است. با دیدن این فیلم یاد حرف دوستم افتادم که دائم می‌گفت "فقط از مردم می‌ترسم".

 

 

نوشتن دیدگاه

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Purple Cyan Golden Green Yellow

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family
Direction