معرفی, نقد و بررسی فیلم نقطه ی شکست-Point Break
-
منتشر شده در 27 اسفند 1394
ماجرای فیلم نقطه شکست – Point Break
فیلم با تصاویر نفسگیری از موتورسیکلتسواری کراس دو جوان با نامهای جانی یوتا Johnny Utah و رفیقش جف Jeff بر روی تپهماهورها آغاز میشود. یوتا دوست خود را برای اوج این ماجراجویی که پرش بر روی یک صخره مرتفع جدا با مساحت کم است تشویق میکند. خود به راه افتاده و موفق میشود که بروی صخره فرود بیاید اما دوستش پس از فرود نمیتواند موتور را بهخوبی کنترل کرده و علیرغم تلاش خود و یوتا از صخره به پایین سقوط کرده و کشته میشود. هفت سال از این ماجرا میگذرد و یوتا را میبینیم که سخت تلاش میکند تا بهعنوان یک کارآگاه در سازمان پلیس فدرال آمریکا FBI استخدام شود. سازمان در حال حاضر درگیر یک سری دزدیهای سازمانیافتهای است که سارقان، روشهای عجیبی را برای این کار انتخاب و طراحی کردهاند. آنها را میبینیم که در طبقه بالای یک آسمانخراش با موتورسیکلت مشغول سرقت الماس هستند و با شکستن و گذشتن از دیوارهی شیشهای ساختمان و سپس با چتر نجات با 100 میلیون از صحنهی جرم میگریزند. سرپرست این داوطلبین کارآگاهی، شاگردان خود را تشویق میکند که در این خصوص تحقیق کرده و تئوری ارائه کنند. در همین اوضاع خبر میرسد که ماجرای مشابهی در آسمان مکزیک اتفاق افتاده است. سارقان موفق میشوند که پالتهای اسکناس را از یک هواپیمای نظامی در بالای آسمان به بیرون هدایت کرده و باران دلاری را بر فراز یک منطقه فقیرنشین ایجاد کنند.سارقان، رابینهود وار ماحصل دزدی خود را همیشه میان مردم نیازمند تقسیم میکنند. یوتا به موضوع علاقهمند شده و با جستجوی آرشیو اف بی آی پی میبرد که تابهحال 3 مورد مشابه اتفاق افتاده است. به شخصی به نام اونو اوزاکی میرسد که برای پاکی نفس و نائل شدن به مرتبههای روحانی از زندگی، هشت خوان یا مرحله را معرفی کرده است. یوتا به یک الگو دست پیدا کرده و آن را با سرپرستش مطرح میکند و اظهار میدارد که بر طبق این الگو مرحله چهارم (زندگی با آب Life of Water) از آیین ازاکی قرار است در نزدیکی فرانسه، جاییکه موجهای بلندی براثر یک طوفان به وجودمی آید انجام خواهد شد.
سرپرست وی موفق میشود که نظر موافق مدیران سازمان برای اعزام و نفوذ یوتا به این گروه را جلب کند و او به فرانسه اعزام میشود. به کمک یک کارآگاه فرانسوی به نام پاپاس Pappas خود را به محل تجمع و دریا پارتی آنها میرساند. یوتا برای جلب نظر گروه به رقابت موجسواری با رئیس گروه به نام بودهی Budhi وارد شده اما در برخورد با یک موج عظیم تعادلش را از دست داده و به زیر آب کشیده میشود. بودهی او را نجات داده و به داخل کشتی میآورد. او در کشتی به هوش آمده و با منجی خود بودهی و گروهش آشنا میشود. همچنین در پارتی با یک دختر به نام سام سارا Samsara دیدار میکند. بالاخره او موفق میشود که وارد گروه شده و در پنجمین مرحله از مراحل هشتگانه اوزاکی (زندگی با باد Life of Wind) با بودهی و 2 نفر دیگر از افراد تیم در کوهستان آلپ همراه شود. در آنجا عملیات مهیج و خطرناک پرواز با لباس مخصوص Wingsuit Flying را انجام میدهند و خود را در دل افراد گروه جا میکند. آنها مرحله ششم (زندگی با یخ Life of Ice) که تخته اسکی سواری است Snowboarding را در ارتفاعات آلپ شروع میکنند اما یکی از افراد گروه از کوه سقوط کرده و کشته میشود. در مهمانی فردای آن روز، سام سارا به یوتا از مرگ پدر و مادرش در اثر سقوط بهمن و همچنین از آشنایی او و بودهی با اونو اوزاکی و کمکهایش میگوید. او اشاره میکند که اوزاکی در طی طریق مراحل هشتگانهاش نمرده و در حقیقت هنگام نجات جان یک نهنگ و در تصادف با کشتی شکارچیان نهنگ جان خود را از دست داده است. بودهی که در قایق ازاکی حضورداشته و پسربچهای بیش نبوده حقیقت را پنهان نگاه کرده و تصمیم به ادامه دادن راه اوزاکی میگیرد.
گروه برای انهدام طلاهای استخراجشده یک معدن به بمبگذاری متوسل میشود. یوتا از این شیوه عمل به دلیل کشته شدن آدمهای بیگناه ناخشنود است و در حین عملیات پوشش خود را که مأمور اف بی آی است برای بودهی کنار زده و قصد دستگیری او را دارد که نهایتاً بودهی موفق به فرار میشود. پلیس، حامی و پشتیبان گروه که یک ثروتمند است را دستگیر کرده و بودهی و گروهش مجبور میشوند برای تأمین منابع مالی دست به سرقت بانک بزنند. پلیس که از ماجرا مطلع شده به مقابله برمیخیزد و یکی از افراد گروه کشته میشود. یوتا به تعقیب یکی دیگر از افراد که خیال میکند بودهی است میرود و در درگیری با وی مجبور میشود به او تیراندازی کند که پس از کشته شدن و برداشتن کلاه کاسکتش متوجه میشود سام سارا را کشته است. بودهی برای انجام ششمین مرحله (استاد شش زندگی Master of Six Lives) با تنها عضو باقیمانده گروه به صعود از صخرههای آبشار آنجل در ونزوئلا میرود. یوتا نیز آنها را تعقیب کرده و هنگام صعود، آخرین عضو گروه نیز سقوط کرده و کشته میشود. در بالای صخره، یوتا از بودهی میخواهد که از ادامه راه منصرف شود اما بودهی خود را به پایین پرت میکند. یوتا نیز به دنبال او به پایین سقوط میکند ولی بعدازآن هیچ اثری از بودهی پیدا نمیشود. چندین ماه میگذرد و یوتا موفق میشود رد بودهی را پیدا کند. بودهی برای انجام آخرین مرحله (نهایت اعتماد Act of Altimate Trust) به اقیانوس اطلس رفته جاییکه موجهای بلندی کشتی کوچک او را محاصره کردهاند. یوتا با هلیکوپتر بر روی کشتی بودهی فرود آمده و با او به گفتگو مشغول میشود. متوجه میشود که بودهی قصد بازگشت نداشته و او را تنها میگذارد. بودهی به آخرین موجسواری خود میرود و در میان موجهای سیاه متلاطم برای همیشه ناپدید میشود.
نقد و بررسی فیلم نقطه شکست – Point Break
باوجوداینکه این اثر بازسازی فیلم دیگری از سال 1991 با بازی پاتریک سوایزی Patrick Swayze و کیانو ریورز Keanu Reeves و به کارگردانی کاترین بیگلو Kathryn Bigelow تحت همین عنوان است اما اجازه بدهید بررسی ما کاملاً مستقل از این فیلم باشد. هنگامیکه داشت تیتراژ زیبای پایانی فیلم پخش میشد آن را با افسوس نگاه میکردم چراکه فکر میکنم این فیلم میتوانست با چند تغییر کوچک و اندکی بزرگ خیلی بهتر از این باشد و میانگین امتیاز دادهشده به آن بیشتر از 3 و 4 شود. فیلم به شکل دردناکی میان متفاوت بودن، خوب بودن و شکست خوردن دستوپا میزند. در حقیقت صحنهها دارای فرازوفرود متعدد و شدیدی در کیفیت محتوا و داستانهای فرعی هستند. استفاده از شخصیت اونو اوزاکی و مراحل تعالی نفسانی – روحانی او اگرچه فکر میکنم تخیلی است و ریشه در واقعیتهای تاریخی و حتی اسطورهای ندارد اما زیبا و قابلهضم است. درهم آمیختن شیوههای سرقت و گریز گروه خصوصاً دو نمونهی ابتدایی فیلم تحسینبرانگیز است و بر پرده عریض سینما چه خوش مینشیند. این شیوه در ادامهی فیلم و درصحنهی منهدم کردن کامیونهای طلا و سرقت از بانک ایتالیایی دچار ضعف واضح میشود. طراحی صحنههای سیر و سلوک و گذراندن مراحل هشتگانه که عمدتاً مبتنی بر حل شدن با عناصر طبیعت است نیز مدرن و بهروز است و برای قبولاندن آن به جوانان سربههوای امروزی نیازی به چسبانیدن توضیحات فلسفی به آن نیست. شاید برخی، مهمانیهای سبکسرانهی پر از لهو و لعب گروه و مبالغه در حرکات ورزشی را خارج از عرف صعود به مراحل روحانی بدانند اما به نظر من منطبق کردن آن با روزگاران و امکانات امروزی هیچ مشکل منطقی ایجاد نمیکند. فیلم خیلی سعی کرده است تا ایدهای جذاب را در قالب طرحی جدید و با آزاد کردن حداکثر آدرنالین، مهیج و باعظمت بنمایاند اما متأسفانه تلاش کارگردان، اریکسون کور Ericson Core بر پایه داستان شلخته و تقریباً بیدروپیکر کورت ویمر Kurt Wimmer به آش جانیفتاده ی تزئین شدهای بدل شده که دیدنش خیلی لذتبخش است و قورت دادنش کمی مشکل. البته این نویسنده در نگاشتن اینگونه فیلمنامههای بیسروته باتجربه است. Salt، تعادل Equilibrium، یادآور مطلق Total Recall(2012) و استخدام The Reqruit را میتوان بهعنوان نمونه نام برد.
فیلم نقطه شکست مملو از صحنههای خیرهکنندهی صخرهنوردی، موتورسیکلتسواری، چتربازی، موجسواری و اسکی است که فیلمبرداریهای پر مرارت و پرخرج از این صحنهها نقطه قوت فیلم بشمار میآید. آنگونه که تصاویر سخن میگویند زبدهترین ورزشکاران و بدلکاران با این فیلم همکاری داشتهاند. موتوکراس رانی در ایالت یوتای آمریکا، پرواز با لباس از بلندیهای سوئیس، صخرهنوردی در کنار آبشار آنجل ونزوئلا، تخته اسکی در ارتفاعات آلپ فرانسه و از همه رؤیاییتر موجسواری در آبهای تاهیتی به باشکوه ترین شکل ممکن بر پردههای سینما خودنمایی میکنند. اگر بخواهیم منصف باشیم پرداختن و رسیدگی به اینهمه لوکیشن های متنوع و صحنههای جورواجور و خطرناک بسیار وقتگیر و پرهزینه خواهد بود و این احتمالاً مهمترین دلیل برای عدم انطباق نوشته و تصاویر است که باعث شده تعداد زیادی از منتقدین و تماشاگران باکمی بیانصافی البته فیلم را ازآنچه جایگاهش هست پایینتر نیز بکشانند. آلخاندرو ایناریتو Alejandro G. Iñárritu کارگردان فیلم از گور برخاسته را در نظر بگیرید که با یک صحنهی حمله خرس به دی کاپریوی بازیگر آنهم از نوع مجازی چه سروصدایی به پا کرد درحالیکه فیلم نقطه شکست بااینهمه صحنههای فوقالعادهی واقعیاش اصلاً به چشمها نیامد. بله تفاوت فقط در انطباق میان داستان و تصاویر است که در دومی از آن غافل شده بودند. کارگردان احتمالاً جهت برجستهتر کردن صحنههای اکشن ورزشی و مهمتر نمودن ایدهی گذر از عالم جسمانی به فضای ملکوتی که نقاط ثقل فیلم نیز محسوب میشوند از بهکارگیری هنرپیشههای پرآوازه پرهیز کرده بود. پیشبینی اینکه اگر اینگونه میشد چه میشد کمی مشکل است ولی بههرحال هجمه انتقادهای تند و منفی کمتر میشد. بازی هنرپیشهها چه بد چه خوب تحت تأثیر صحنههای مهیج، کمتر به چشم میآید اما ارتباط گسیختهی شخصیتهای داخل اثر کماکان حکایت از همان قصهی ناپختهی فیلمنامه دارد. ایده رسیدن به کمال در قالب یک اندیشهی مشرقی، دوستداشتنی بود، رفتار و حرکات گروه گنگسترهای ورزشکار جوانمرد نیز به دل مینشست و بازی آنها اگرچه پرفروغ نبود اما درراستای جریان فیلم قرار میگرفت. فیلم با لوکیشن های خارقالعاده و صحنههای بدیعی از همآغوشی انسان و طبیعت چشمان ما را نوازش میکرد درحالیکه گفتگوهای نامشخص و ضعیف میان شخصیتها، گوشهای ما را میرنجاند.
حسرت خوردنها در قالب ایکاشها در مورد این فیلم بسیار است. ایکاش بهطورکلی این فیلم حتی عنوانش هیچ ارتباطی با فیلم سال 1991 نمیداشت. ایکاش سوپر ورزشکاران همهفنحریف فیلم، از موج نویی خود کمی خارج میشدند و بیشتر با تماشاچی حرف میزدند. ایکاش داستاننویس برای امرارمعاش و مخارج هنگفت خوشگذرانی تیم، قصهی دیگری غیرازآن اسپانسر مجهولالحال و بهدردنخور مینوشت. ایکاش کارگردان، چهره متفکر اونو ازاکی، رهبر و مرشد فقید و معنوی گروه را بیشتر به بینندگان نشان میداد. ایکاش صحنهی برداشتن نقاب از چهرهی یوتا بهعنوان مأمور اف بی آی اینقدر نابخردانه کارگردانی نمیشد. ایکاش انگیزه رابینهودهای سوپر مدرن فیلم با مضامین مشتق شده از عرفان ازاکی (مراحل هشتگانه) اندکی کوک میشد. ایکاش پلیسهای آمریکایی و فرانسوی فیلم جور دیگری میبودند. ایکاش کارگردان بیننده را کمی بیشتر مَحرم میدانست و او را بهتر در جریان امور قرار میداد. ایکاش صحنهی کشمکش میان قهرمان فیلم و سام سارا و جان سپردن او آسمانیتر تصویربرداری میشد و ایکاش عوامل تولید برای پختن و جا افتادن قصهی فیلم هیزم بیشتری زیر دیگ آن میگذاشتند.
خروشانترین موجهای دریاهای آبی دور هم نتوانستند برهم بزنند آرامش ذهنهای خموده و خاکستری آدمهای این دوروبر را
آبهان از تبریز 28/12/1394
بنظرم فیلم زیبایی بود از نظر داستانی ضعیفتر از نسخه اولیش بود اما حق الانصاف صحنه های زیبا و بیاد ماندنی رو خلق کرده بودن که بنظرم بیشتر شبیه یه مستند ورزشی خطرناک بود تا یه فیلم
کامران از تهران 09/01/1395
از فیلم که بگذریم ، نقد شما چه خوب و کامل بود
مرسی
سعید از تهران 14/01/1395
آخرش که واقعا مسخره تموم شد
یهو تو اون توفان خفن این دوتا روی کشتی . . .
یعنی سیا تمام کار و زندگیشو ول کرده دنبال خوش گزرونی یه تبهکار
امیرعلی از تهران 03/06/1395
به نظرم فيلم چرتي بود
شایان کرد از ارومیه 05/06/1395
صحنه ها و جلوه های فوق العاده ای داشت ولی همونطور که فرمودین گسستگی در داستان فیلم و عدم تطابق بین بخشهای مختلف فیلم زیاد بود.
در ضمن نقدتونم بسیار کامل بود.
روهینا از شیراز 05/09/1395
فیلم صحنه های فوق العاده ای داشت که حتی لحظه ایی خسته کننده نمیشد اما واقعا از شخصیت سازی و داستان شکست خورد.
تکین از تهران 16/09/1395
فوق العاده بود زندگی یعنی این نه گذراندن روز مرگی. مرگ باید زیبا باشه نه رو تخت بیمارستان به زور فرزندانت.
امیر از قزوین 14/11/1395
فیلم خوبی بود ولی ای کاش می شد اخرش بهتر تموم می شد
نیلوفر از تهران 28/07/1396
اونایی که مخالف هستند و الکی نظر میدن هیچی از حرفه هنر و کارگردانی و ورزش و محتوای فیلم نمیدونن
این فیلم خیلیا از جمله خودم رو هدفمند کرد که خودم تصمیم بگیرم چجوری زندگیمو تموم کنم و مرگ قشنگی داشته باشم
خیلیا بعد دیدن این فیلم گفتن از زندگی تو این دنیا هیچی گیرمون نیومد پس بیاید اونجوری که میخوایم به استقبال
مرگ بریم و منم خیلیارو میشناسم ک اینکارو انجام دادن.فیلم پر محتوا آینده ای برای جوانان میسازد.
آرمان از کرج 11/12/1396
به نظر من اگه راجع به حسن صباح کمی تحقیق کنید و بعد در مورد ایین بودایی هم کمی تحقیق کنید بعد برید سراغ کتاب های مولانا و شمس تبریزی به دنبال فنای فی الله اطلاعات کسب کنید این فیلم رو شاید اگر بار ها هم ببینید باز هم تازه گی داره و چیز های تازه کسب میکنید
حسن از تهران 17/01/1398
این فیلم بسیار خوش ساخت بود از دیدنش واقعا لذت بردم واقعا جرات این ورزشکارا قابل تحسین و ستودنی بود حال هوای فیلم آدم به وج میاره دست کشدن از دنیا و در آغوش کشیدن مرگ برای رسیدن به هدف واقعا زیباست و کمال یک انسان رو میرسونه واقعا زیبا بود ارزش دیدن داره
S.H. Mousavi از تبریز 25/02/1399
شعار فیلم این بود که هدف زندگی، بازی با مرگ است، نه در کامش فرو رفتن. و قهرمان واقعی کسی ست که تا لبه های پرتگاه می رود اما بالای دار نمیرود. با گوشه و کنار های زیادی که به سایر فرقه ها مخصوصا فرانسوی زده بود، که پیروانشان را در کام مرگ میفرستند، اما مرام خودش را در حفظ جان مریدانش میدانست تا خود زندگی را قدر بدانند. اما کسی چه میداند که آنسوی دریاها چه شهری ست که بعضی ها را میخواند هرچند کمی زودتر از موعد.