
معرفی, نقد و بررسی فصل بیست و سوم تخت گاز Top Gear- Season 23
-
منتشر شده در 27 خرداد 1395

دربارۀ سریال تلویزیونی تخت گاز Top Gear
شاید نیازی نباشد که اطلاعات اولیهای دربارهیکی از قدیمیترین و موفقترین سریهای ساختهشده در بنگاه سخنپراکنی بیبیسی BBC بدهیم، چون بیتردید بسیاری از علاقهمندان به ماشین اینها را میدانند اما بههرحال اجازه دهید که در شروع این نوشته کمی برای آنان که کمتر دربارهی آن خوانده و شنیدهاند، بنویسیم. یک برنامهی کوچک و گمنام درباره ماشین و وسایل نقلیه که در سال 1977 در شبکه بیبیسی شروع به پخش شده بود با وارد شدن یک عشق ماشین به نام جرمی کلارکسون jeremy clarkson بهمرور و بعد از گذشت 27 سال از حضور وی تبدیل به یک ابر سریال تلویزیونی معروف در دنیا گشت. این انگلیسی 56 ساله با استفاده از تجربیاتش در نویسندگی، اطلاعات و شوقش درباره ماشین، استعدادش در شوخطبعی، صراحت در نظر و بالاخره کار کردن با بنگاهی که در همهی کشورهای دنیا (BBC) نفوذ گسترده و تاریخی دارد توانست تبدیل به یکی از معروفترین مجریان برنامههای تلویزیونی شود. همچنین او توانست بعد از سال 2002 به همراه دو مجری دیگر تخت گاز، ریچارد هموند Richard Hammond و جیمز می James May، کارگردانان و سایر عوامل این سریال و همچنین سیاستپردازی خوب تهیهکنندگان، این سریال تلویزیونی را به یکی از سرگرمکنندهترین و پرطرفدارترین برنامههایی که تابهحال از تلویزیون در خیلی از کشورهای دنیا پخش شده، تبدیل کند. ایرانیان خصوصاً دوستداران ماشین (البته آنهاییکه ماهواره و یا اینترنت پرسرعت در اختیار دارند)
در سالهای اخیر با تخت گاز آشنا شدهاند. این برنامه در کانال تصویری بیبیسی فارسی دوبله و البته با تأخیر پخش شده است. صداگذاری روی قسمتهای این سریال خیلی خوب، گوشنواز و حرفهای از کار درآمده است. تمامی صداها اگرچه بر روی کاراکترها بهخوبی مینشینند اما به هرحال بار طنز سریال را به دلیل ماهیت صداهای انتخاب شده مضاعف کردهاند. اگر شما نسخههای زباناصلی را ببینید و گوش کنید آن را تا این اندازه خندهدار نمییابید. بار کمیک این سریال از دو منبع تغذیه میشود، اول بذلهگویی و شوخیهای 3 مجری آن که ازقضا چهره و تیپ آنها بیشتر از صدایشان فرحبخش است و دوم از کنایهها و تیکههای پرمعنی و حسابشدهی انگلیسی که اختصاص به خود آنها و فرهنگشان دارد و جالب این است که در تمام فرهنگها قابلفهم است. اگرچه این سریال در طول عمر خود چند باری دچار اوج و حضیض شده است اما بالاخره در سال 2015 با درگیری فیزیکی میان جرمی کلارکسون و تهیهکننده برنامه بر سر نوع غذا و اخراج او، برنامه وارد مرحلهی جدیدی شد. در حال حاضر تخت گاز، سه قسمت از فصل بیست و سوم خود را بدون این 3 مجری و احتمالاً کارگردان و با حضور افراد جدیدی به روی تلویزیون فرستاده است.
چرا تخت گاز اینقدر تماشاچی داشت
جالب است بدانید در بین بینندههای وفادار به این سریال تعداد کسانی که به ماشین و وسایل نقلیه موتوری اصلاً علاقه و شناختی ندارند، کم نیستند. پس صرفاً اینکه این برنامه چون به یکی از دستاوردهای جالب بشر یعنی خودرو میپردازد پس هوادار بسیار دارد، دلیل درستی نمیتواند باشد چراکه برنامههای تلویزیونی چه از نوع مستند، سرگرمکننده و آموزشی در مورد ماشین و موتورسیکلت کم نیستند که اطلاعات فنی وسیع و بهروزی را به بیننده منتقل میکنند اما به این اندازه اصلاً محبوب نیستند. همچنین اینکه چون این 3 مجری بانمک هستند هم دلیل قانعکنندهای به نظر نمیرسد چون کمدین های بانمکتری از آنها هستند که نامشان را ما حتی نشنیدهایم. پس واقعاً دلیل اینهمه محبوبیت چیست؟ در ادامه سعی میکنیم با نگاهی تحلیلی و ظریفتر به این برنامه این سؤال را پاسخ دهیم.
تجربهی طولانی BBC در ساخت فیلمهای مستند و شبه مستند- بهغیراز سرویسهای خبری این ابر رسانه، یکی از زیرمجموعههای آن سالهاست که اینچنین فیلمهایی را تولید و پخش کرده و به کانالهای مختلف تلویزیونی نیز میفروشد. این تجربه به شکل سیستماتیک منجر به پیدایش یکی از بهترین تولیدکنندگان آثار تصویری مستند و شبه مستند شده است. بیتردید ستونهای برنامهی تخت گاز در سیمان دانش و تجربهی این سرویس محکم و سرپا شده است. شیوهی روایت گری، تکنیکهای فیلمبرداری و تدوین، حفظ عنصر سرگرم سازی همگی از مواردی هستند که از اصول تقریباً ثابت این شرکت پیروی میکنند.
عبور از مرزها- عوامل سازنده، خودروهایی که قرار است درباره آنها صحبت شود را از داخل پیستهای آزمایش و مسابقه و یا سرزمینهای بارانی و مهگرفتهی انگلستان بیرون کشیده و طی ماجراجوئیهای پرفرازونشیب و حادثهای و با درهم آمیختنشان با فرهنگها، چشماندازها، نژادها و اقلیمها دارای شخصیتی میکنند که آنها را از تنها یک توده فلز و چرم و پلاستیک بودن جدا کرده و با دادن هویت، راندنشان را هوسانگیز، پرافتخار و یا ذلیلانه و پردردسر معرفی میکند. این علاوه بر تزریق فاکتور بهدردبخور تنوع در محصول (هر قسمت تخت گاز)، موجب تحریک حس وطنپرستی و رقابت و نهایتاً کشیده شدن یا ماندن پای جعبهی جادویی میشود.
سعی در خنداندن – تا پیشازاین بیشک تخت گاز در خنداندن تماشاچی موفق بوده است. بار این وظیفه بر دوش سه مجری برنامه قرار داشت. آنها گاهی مانند باستر کیتون مبهوت و میخ مشکلات خودروها شده، گاهی چاپلین وار تکنولوژیهای بکار رفته در آنها را مسخره میکنند و بعضیاوقات مانند سهکله پوک به جان یکدیگر افتاده تا معایب و مزایای یک ماشین را به چشم بیننده بکشند. علیرغم صدای حدیشان، چهرهی آنها در بیشتر زمان برنامه و حین توصیفهای فنی و تجاری مدلها و برندها، هالو گونه بوده و موجب لبخند زدن و انبساط خاطر بیننده را فراهم میآورد. اما مهمتر از شوخیهای لفظی این آقایان با شخصیتهای همدیگر، بخش دیگری است که ریشه در فرهنگ اهالی بریتانیای کبیر دارد. انگلیسیها در گفتن کنایههای نیشدار، عمیق و همزمان نشاطآور استاد هستند. این برنامه نیز بهوفور واجد اینهاست. این تیکههای آبدار بیشتر متوجه کمپانیهای سازنده ماشینها، سیاستهای کلان کشورها و در برخی مواقع فرهنگهای مختلف میشود. این سیاست برنامه، موجب جذب تماشاچی بیشتر شده است اگرچه بارها مسئولین تخت گاز و مجریان آن را دچار دردسر کرده است. اخراج از آرژانتین، تشبیه کردن ماشین مکزیکی به برخی خصوصیات ناشایست برخاسته از اهالی مکزیک، شکایت هیوندایی، تحریک احساسات نژادپرستانه، سلام نظامی هیتلر و مسخره کردن آلمانیها، چسبانیدن برخی الفاظ مانند کولی به اهالی رومانی نمونههایی ازایندستاند. درحالیکه هرکدام از اینها برای تعداد کمی از بینندگان زننده، توهینآمیز و عصبانی کننده است برای سایر بینندگان مفرح، آگاهیدهنده و حتی غرورآمیز خواهد بود. ازاینروست که برآیند کلی برنامه به سمت بالا و موفقیت بیشتر حرکت میکند.
تخریب کمپانیهای تولیدکننده ماشین- احتمالاً هر کدام از ما در طول زندگی اتومبیلهایی از برندهای مختلف را داشتهایم. برخی از آنها ما را خیلی به دردسر انداخته و بعضی دیگر ما را شیفتهی خودشان کردهاند. حالا وقتی جرمی کلارکسون بیرحم و دارو دستهی تیکه پرانش خدمت این برندها و صدالبته کمپانیهای سازنده آنها میرسند ما را غرق لذت میکنند. گاهی مواقع انتقادهای آنها و نحوهی بیان کردنشان ممکن است از مرز اعتدال خارج شده و به زیادهروی بیانجامد اما نهتنها تأثیر منفی روی ما رانندگان معمولی نگذاشته بلکه موجبات تشویق آنها را نیز فراهم میکند. یادم هست که در یک قسمت، کارخانهی پژو و محصولاتش که ازقضا در ایران بهوفور پیدا میشود را با خاک یکسان کردند. آن برنامه چندان به مذاق فرانسویها و ایران خودروئیها خوش نیامد ولی یحتمل خودروسازان دیگر و حتی مردم کشورهای دیگر اروپایی را سر کیف آورده است. مزیت برنامه در این است که دایره انتقادات که از زبان مجریان و سناریوی برنامه شنیده و از حرکات مجریان و صحنهآراییها عوامل دیده میشود با دلایل تصویری شعاع بندی میشود. میتوان حس کرد که کینهی مجریان برنامه به برخی مدلهای ماشین مسبوق به سابقه است ولی آورده شدن آن با بیان نمکین و تحت کنایههای حسابشده آن را قابلقبول جلوه میدهد. بههرحال بینندههای عادی که اشرافی به این اطلاعات فنی و تجربه رانندگی با ماشینهای مختلف را ندارند مجبور هستند که به گزارشهای جالب و منحصربهفرد تخت گاز اعتماد کنند.
اما از همه مهمتر چگونگی تابانیدن نور: این درست است که هدف سریال گرفتن یک نورافکن بر روی یک ماشین است اما معمولاً نورافکنی که آنها انتخاب میکنند آنقدر قوی است که شعاعهای نوری آن از ماشین موردبحث فراتر رفته و دوروبر آن را نیز روشن میسازد. وقتی از یک خودروی خاص حرفی به میان میآید، این حرف فقط به طراحی خارجی و مشخصهی آئرودینامیکی، مقدار مصرف سوخت، سیستم تعلیق، راحتی صندلی راننده، قدرت و گشتاور موتور و صفر تا صد آن بسنده نمیکند بلکه دامنه صحبت (در بیشتر اوقات تلویحی) به وضعیت راه ها و آسفالت کشورها، فقر، بد فرهنگی، معضلات اجتماعی ، عملکرد سودجویانهی کمپانیهای بزرگ، شیوهی حکمرانی دولتمردان و تأثیر همهی اینهای بر محصولی که نامش اتومبیل است کشیده میشود. وقتی منطقهای از هند و شبهنگام را در جاده نشان میدهد متحیر میشوید که چگونه اینها تحت این قوانین رانندگی سالم به مقصد میرسند، از وضعیت آسفالت حتی در بهترین کشورهای آفریقایی بهت زده شده و به شهرداری محل خود افتخار میکنید، از اینکه با راندن ماشینهای لوکس حتی در موناکو هم میتوانید پز بدهید تعجب میکنید و یاد این ضرب المثل میافتید که لوکس بالای لوکس بسیار است، وقتیکه میفهمید در پایتخت آمریکا هم محلههایی سیاهپوست نشین هست که حتی فکر رد شدن از این محلات با یک خودروی مدل بالا چقدر خطرناک است و لرزه بر دل و اندامتان میافتد، وقتیکه میفهمید برند معتبری مانند پژو تحت سیاستهای بیخردانه و برای فروش بیشتر به سراشیبی سقوط میافتد غمگین میشوید و وقتیکه در چین میبینید که کیفیت ماشینها چگونه به میزان اعتقاد به کمونیست بالا و پایین می شود، همه حکایت از این نورافکن و وسعت نورافشانی آن دارد. بله،همه اینها باعث شده است تا تخت گاز دیدنی و تأثیرگذار باشد و شما با فهم بیشتررانندگی کنید.
تفاوت تخت گاز با کلارکسون و بدون کلارکسون
3 قسمت از بیست و سومین فصل سریال تخت گاز تاکنون پخش شده است. اجازه دهید نگاهی به این 3 قسمت بیندازیم. چون این برنامه بهصورت سنتی بر روی کاکل آقای کلارکسون میچرخیده است پس همهی نگاهها به سوی کسی است که جای او را اشغال خواهد کرد. از طرف دیگر سری جدید تخت گاز که تاکنون رقیب جدی به خود ندیده است اکنون دارای یک رقیب سرسخت و درعینحال پولدار شده است. کلارکسون اخراج شده به همراه دو رفیق خود، جیمز می و ریچارد هموند اکنون در آمازون Amazon این غول خردهفروش آنلاین آمریکایی هستند و سخت مشغول درآوردن برنامهای هستند تا پوزه BBC را به خاک بکشند. با این اوصاف برنامهی تخت گاز جدید نهتنها باید هواداران سنتی خود را راضی نگاه دارد بلکه باید به جذب تماشاچی از نوع جدید نیز بیندیشد. تیم کلارکسون با برنامهی جدیدشان به نام گرند تور Grand Tour از قوانین دست و پاگیر بیبیسی خلاص شدهاند و بهاحتمالزیاد دست آنها برای ولخرجی و درب و داغان کردن ماشین های نازنین هم بازتر هم شده است. این باعث میشود که ما شاهد برنامهای باعظمت و شکوه بیشتری باشیم اما آیا این در تقابل با فضایی که طی سالها تجربه و دانش در بیبیسی بهدستآمده بود میتواند پیروز باشد. بهر تقدیر همای مجری گری اصلی بر روی شانهی شخصی به نام کریس اوانز نشسته است. او سالها با بیبیسی کارکرده و به ماشین و سرعت هم علاقهمنداست. ازنظر ظاهری به کلارکسون اصلاً شباهتی ندارد و بر روی صحنه برخلاف کلارکسون که کارش را با زبان و چشمهایش جلو میبرد، بیشتر با شلوغکاری و جنب و خروش و مشنگ بازی مشغول است. در این سهقسمتی که او را تحت نظر داشتیم از گوشهکنایههای تیز کلارکسون اصلاً خبری نبود. من بهشخصه چندان به خنده و حتی لبخند زدن هم نیفتادم و فکر میکنم در مورد دیگران هم صادق است. در مواجهه با میهمانان سرشناس برنامه از سؤالات و اظهارنظرهای چالشی و البته خندهآور کمتر خبری بود و این مهمانان بودند که باعث نشاط میشدند تا اوانز. اما دومین مجری برنامه که بهظاهر جای جیمز می را گرفته است یک هنرپیشهی آمریکایی به نام مت لیبلانک Matt LeBlanc است که شاید او را به خاطر بازی در سریال سطحی اما معروف دوستان Frinds به خاطر داشته باشید. خب شاید قضاوت من
در مورد این مجری جدید تخت گاز متأثر از گذشته باشد. من از شوخیهای سریال دوستان نهتنها نمیخندیدم بلکه از خندیدن هم افتاده بودم به همین خاطر حضور او در تخت گاز جدید را نپسندیدم. البته تیپش به درد برنامه میخورد بااینکه در این یک و سه قسمت کمی اضطراب در حرکات او دیده میشد. مجریان دیگری هم هستند که کمکم به برنامه اضافه خواهند شد. آنها راننده، روزنامهنگار، مسئول در مسابقات فرمول یک و ازایندست هستند که انتظار نقشآفرینی بهجای مجریان سابق از آنها نمیرود. استینگ مرموز هم هست که طبق شنیده ها، یک راننده حرفهای برزیلی در این فصل نقش او را بر عهده دارد. افزایش تعداد مجریان برنامه شاید در وهلهی اول بهمنظور پربار کردن و تزریق تنوع صورت گرفته باشد اما به نظر من بیبیسی قصد داشته است که بار احساسی برنامه را از روی یک مجری برداشته تا شهیر شدن وی در آینده دوباره سیستم را دچار مشکل کلارکسونی نکند.
اما تهیهکنندگان سریال برای اینکه از برنامههای قبلی کمتر نگذاشته باشند سعی کردهاند که با رعایت قواعد اصلی سریال و خارج نشدن از جادهی همیشگی اکشن و رنگ و لعاب آن را بیشتر کنند. تیتراژ آغازین برنامه همان است، دکوراسیون استودیو تغییر چندانی نکرده بود و بخش مسابقه بین دو یا چند ماشین در پیست و خارج از آن کماکان دیده میشود اما این بار آن را با هیجان و شکوه بیشتری به تصویر کشیدهاند. در اولین قسمت از این فصل دو سوپر اسپورت در یک فرودگاه نظامی نیروی دریایی ایالاتمتحده در صحرای نوادا و در لابلای جنگندههای پیشرفتهی نظامی مقایسه شد که جالب به نظر میرسید ولی بازهم از شوخطبعی خبری نبود. بخش خاطرات هم به دو ماشین قدیمی جیپ آمریکایی و لندرور انگلیسی اختصاص داشت که بازهم از شوخطبعی خبری نبود. اما بخش میهمان ویژه و ثبت رکورد رانندگی آنها در پیست، یک تغییر اساسی کرده بود. بهجای یک نفر حالا دو نفر دعوتشده بودند و رقابت میان آن دو این بخش را وسیعتر کرده بود. در اولین تجربه، هنرپیشه جوان و سرشناس آمریکایی جسی آیزنبرگ jesse eisenberg و گوردون رامسی Gordon Ramsay سرآشپز معروف انگلیسی دعوت شده بودند. به نظر من این ایده خوب کار کرده بود و هیجان این بخش زیادتر شده بود. اما قسمت ماشینهای جدید و عجیب غریب اختصاص داشت به یک ماشین انگلیسی مخصوص آفرود به نام نومد که در بیابانهای استرالیا توسط مت لیبلانک به چالش کشیده شد. بطور کلی در این 3 اپیزود ابتدایی، ظاهر سریال کمی مدرنتر و شادابتر شده بود، مجری ها تند و تیز تر و چالاک تر به نظر می رسیدند، اما آنچه تماشاچیان در جستجویش بودند کمتر در متن برنامه وجود داشت و آن چیزی نبود غیر از مقدار نمک که منظور شوخیها و تیکه پرانیهای خندهدار مخصوص این برنامه است. خب نباید در شروع، انتظار روال سابق را داشت ولی بهرحال من تصور نمی کنم که تخت گاز جدید از این بابت بتواند به پای نسخه های قدیمی خود برسد. اینجا نیاز به زمان احساس میشود تا ببینیم تخت گاز جدید بیبیسی چگونه بر ذهنیتهای شکلگرفته هواداران خود غلبه پیدا میکند و در پیست مسابقه با ماشین احتمالاً شیک و قدرتمند آمازون و شرکای سابقش بر کدام سکو مینشیند. تا پاییز باید منتظر باشیم تا ببینیم سرنوشت این رقابت جنجالی و کرکری خونی پر هیاهو و ظاهرا بی صدا چه می شود.
ببین داداش
میشه با ماشین دیگرون گاز داد، لایی و معکوس کشید، بیس داد، اگزوز ترکوند، صدای لاستیکا رو درآورد و ویراژ داد،
اما نمیشه پز داد
نمیشه
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |