نقد فشرده فیلم کیوبو و سازَش Kubo and the Two Strings
-
منتشر شده در 10 دی 1395
نقد فشرده انیمیشن کیوبو و سازَش Kubo and Two Strings
کیوبو یک فیلم انیمیشن است اما نه از آن دسته که کودکان از آن چندان لذت ببرند. بنا بر تجربهی موجود که شاید وابسته به افکار فیلمامه نویس و کارگردان نیز باشد و همچنین برخلاف انیمیشنهای کلاسیک (از نوعی دیزنی ساخت) شیوه ساخت انیمیشن استاپ موشن Stop Motion معمولاً با موضوعاتی سنگین در همآمیخته میشود که آن را مناسب بزرگسالانی از نوع کمی خاصتر میکند. به همین دلیل است که غالباً از نوع کلاسیکش کمتر میفروشد. کورولاین Coraline ، پارانورمن ParaNorman و عروسکهای جعبهای The Boxtrolls هم از این نوع هستند که دست بر قضا انیمیشنساز این سه فیلم، تراویس نایت Travis Knight کارگردان فیلم کیوبو نیز هست. این فیلم محصول کشور آمریکا است درحالیکه ماجرای آن از دل قصههای قدیمی ژاپنی بیرون کشیده شده است. حکایت یک پسربچهی ژاپنی با یکچشم و از گذشتههای دور است که مورد غضب پدربزرگ و خالههای خود قرار میگیرد. پدربزرگی که روحی شیطانی در کالبدش دمیده شده به کمک دو دخترش، شوهر دختر سوم خود را از میان برده و حال به دنبال دختر و نوهی پسری خود است که با آتش کینهی درونش زندگی آنها را که در مکانی مخفی شدهاند را نیز تباه سازد. پسر دارای قدرتی جادوئی است که آن را از خانواده مادری خود به ارث برده است و با بهرهگیری از آن در بازارچهی دهکده معرکهگیری می کند. نقالی موزیکال کیوبو که آمیختهای از قدرت جادویی وی در به حرکت درآوردن اریگامی ها با بکار بردن ساز سنتی ژاپنی (shamisen) هست آنقدر شیرین و نشاط آور بود که ذهنم نمیتواند نمونهی دیگری را همطراز با آن در میان آثار معاصر به خاطر بیاورد. یک نوای اصیل از سرزمین خورشید تابان با هوشمندی، مدرن و فراژاپنی شده بود و صدای پرشور کودکانهای که عروسکهای تاشده ی کاغذی (اریگامی) را در هوا معلق میساخت مرا برای دقایقی جادو و میخکوب کرده بود. ناخودآگاه به یاد یک فیلم قدیمی ژاپنی به نام کوایدان افتادم که سالها پیش آن را از تلویزیون ایران دیده بودم. فیلمی که میتوانست بین روح و جسم شکافی بیندازد. نهایتا کیوبوی پسربچه با کمک یک میمون و سوسک که در حقیقت روح پدر و مادرش در کالبد آنها جای گرفتهاند، پس از پشت سر گذاشتن ماجراهای حماسی اودیسه وار بالاخره موفق میشود روح پدربزرگ خود را (شاه ماه) را از دست شیطان خبیث کینهجو (غرور) برهاند.
جسارت در انتخاب موضوع با گنجانیدن مفاهیم متصل به خصائص آدمی و این تکنیک فیلمبرداری، بااینکه میدانند فروش بالا در انتظار آن نیست، انیمیشن "کیوبو و سازَش" را متعالی نموده است. وجود عناصر و نمادهای ژاپنی مانند هنر تاکردن کاغذ اریگامی، شمشیر زن سامورایی، میمون برفی، ساز سنتی این کشور و تلاقی آن با ایده پردازی آمریکایی تازگی داشت اما همگام کردن آن با نبرد خیر و شر در درون انسان اگرچه به ارزش فیلم افزوده بود اما از طرف دیگر موجب از دست دادن تعداد زیادی از طرفداران انیمیشن شده بود. گنجانیدن محتوای سنگین اجازه نداده است که طنز کودک دوست در فیلم حضور داشته باشد و آن اندکی که از جانب سوسک ارائه میشود کافی به نظر نمیرسد. در سفر حماسی کیوبو گاهی و کمی خسته میشویم و شاید آن را بتوانیم به توالی مکرر میان اکشن و گفتگو(سکون) ربط دهیم. همچنین کاراکتر میمون برفی به لحاظ ظاهری چندان جالب از کار درنیامده است و حرکات فیزیکی او (به حرکت درآوردنش) با سایر کاراکترها هم کیفیت نیست. او از نظر انیمیشنی کمی خشک است و فیزیک او برای منتقل کردن احساس زیادی که قرار است از طریق او به بیننده منتقل شود ناکافی به نظر می رسید. کیوبو از این منظر که یک فیلم اخلاقگراست قابلتمجید فراوان است اما از اینکه انیمیشن را از صاحبان اصلی آن یعنی کودکان کمی دور کرده است درخور کمی سرزنش. کیوبو فیلمی است که دارای آغاز و پایانی شگفتانگیز است اما در میانه داستان کمی با مشکل روبرو میشود. در میان انیمیشنهای بسیار خوبی که امسال روانه بازار شدهاند کیوبو برای قد کشیدن کار مشکلی را در پیش روی داشته است. او نتوانسته نظر عموم را جلب کند درحالیکه مشکلپسندان را شیفتهی خود کرده است. نبردی که میان پاکی خالصانهی کودکی و آلودگی روح در کهنسالی درگرفته است ما را دچار تفکر غمانگیزی میکند که همه ما آن را در خردسالی تجربه کردهایم و بهشرط زندهبودن در پیری هم خواهیم کرد. زیبا دیدن اطراف مان کار مشکلی نیست حتی با داشتن یک چشم، تنها نبایستی از کودک شدنمان خجالت بکشیم و یا اینکه خوب بودن را فقط مختص به آن زمان دانسته و آن را سرزمین غرق شده (معنای کیوبو) بینگاریم. از کیوبو می توانیم درس بزرگی بگیریم، یا شمشیر برداریم و بِبُریم یا دوتاری بگیریم و بنوازیم. آنچه که مردمان ژاپنی کردند قبل ازجنگ جهانی دوم و بعد از آن.