نقد فیلم مرد ایرلندی The Irishman
-
منتشر شده در 17 خرداد 1399
نقد فیلم مرد ایرلندی The Irishman
ساخته شدن "مرد ایرلندی" را نمیتوان یک اتفاق طبیعی از جانب کارگردان باتجربهای که میخواهد بر روی خط غریزه و سبک، گامهای آخرینش را بردارد دانست. بیشتر از اینکه "مارتین اسکورسیزی Martin Scorsese" مایل به نشستن بر روی صندلی کارگردانی این فیلم باشد این "رابرت دنیرو Robert De Niro" بوده که عاشق بازی کردن در آن است. علیرغم جوانسازی هنرپیشههای سالخورده به کمک ترفندهای کامپیوتری که چنگی هم به دل نمیزد، بوی کهنگی اثر را نمیشد نادیده گرفت. فیلم از خاطرات واقعی الهام گرفته است و باجود مطابقت احتمالی سن شخصیتها با هنرپیشهها، بازیگران اسکورسیزی برای باجگیری، کتککاری و آدمکشی کمی پیر و کجوکوله به نظر میرسیدند. اگر مایل به ناراحت کردن کسی نباشیم اینگونه میگوییم که این فیلم به لحاظ چفتوبستهای سینمایی از تمام کارهای قبلی اسکورسیزی و دنیرو که اکثراً از آثار مطرح سینمایی جهان هستند چیزی کم ندارد اما نمیتواند به این پرسش ساده جواب دهد که تا به کی نسلهای قدیم و جدید باید مدام شاهد تعدادی مهاجر ایتالیایی غیرقابل تغییر باشند که صبح پاکتهای پول زور را از کسبهی محله جمع میکنند، بعدازظهر با چندتایی دعوا میکنند، غروب شام را در جمع صمیمی خانواده میل میکنند، شب چند تا گلوله توی سر همان آدمهایی که با آنها بگومگو کردهاند خالی میکنند و فردا در کلیسای محل آخرین بچهای را که پس انداختهاند غسلتعمید میدهند باشند. تحول خاصی در کیفیت قابلتردید تصویری و معنوی این فیلم در قیاس با آنچه در کارنامه دارد پیشبینی نمیشد و دلیل عدم رغبت کمپانیهای سنتی فیلمسازی هالیوود برای مشارکت در این فیلم پرهزینه همین بوده است؛ خصوصاً در زمانهای که فیلمهایی با فضاهای کاملاً مردانه تقبیح میشوند. این انتظار بجاست که اسکورسیزی با کولهبار پر از دانش و تجربهاش دربارهی تاریخ گنگستری آمریکا لااقل در آخرین اثر مبسوط خود به جای نشان دادن ظاهر وقایع، کمی هم دست به روانکاوی میزد. او بهاندازهی کافی درباره این پدیدهی خیابانی تبلیغ کرده و به تبهکاران آدمکش خردهپا منزلت اشرافی داده بود و اکنون موقعیت خوبی بود که به یک جمعبندی متفکرانه درباره ظهور، تکامل و محو شدن این جریان میپرداخت. همان تعریف و تمجیدهایی که در مورد کارهای قبلی اسکورسیزی شده بود برای این یکی هم صادق است و قاعدتاً وی نباید نیازی به تکرار آنها داشته باشد. نتیجتاً مقصود ما شکستن حرمت بینش سنتی او در مسیر معینی که همیشه طی کرده است نیست بلکه صحبت از استعداد، امکانات و قدرت مرد کارآزموده ایست که میتوانست شیفتگان سینما را با تجربههای جدیدی، سرگرم، ملتفت و منور سازد. پس از سالها نشستوبرخاست با اعضای باندهای تبهکاری، وقت آن رسیده بود تا با بخشیدن ابهام و پیچیدگی به روابط درون مافیایی دست به آنالیز رفتاری زده تا از پس آن، علاقه مندان به کارهایش را از یک مرحلهی سکون که سالها طول کشیده است عبور دهد.
جادوی اینترنت نتفلیکس را خورشید جدیدی کرده است در سپهر محصولات سرگرم کننده ی تلویزیونی که ممکن است آیندهی سالنهای سینما را روشن و تاریک دوستان را پراکنده سازد. بااینحال و به شکل مقطعی منافعش برای عاشقان فیلم (نه الزاماً دوستداران ساختمان سینما) کم نبوده است. ایده پردازان و کارگردانها در پناه دست و دلبازی سهلگیرانهی پیامبران این مسلکِ نو توانستهاند کارهایی خلق کنند که هم دیدنی است و هم ارزشمند. نور این خورشید آنقدر وسوسه کننده هست تا غولهای کارگردانی هم ترغیب شوند تا از تشعشع آن بدنی برنزه کرده و آرزوهای ناتمامشان را آنجا تمام کنند. نتفلیکس از این بابت معتبرتر شده و مشترکین آن در بستههای درهمی که دریافت میکنند میتوانند از فیلمها و سریالهای گرانمایهتری (اگر کاملاً خوشبین باشیم) لذت ببرند. اما در آنطرف دیگر سکهی زرین نت فلیکس و سیستمهای مشابه چیز خطرناکی پنهان شده که ممکن است در درازمدت به پایههای مستحکم صنعت فیلمسازی صدمه وارد کند. قدرت فعلی نت فلیکس از منبع نامطمئنی سرچشمه میگیرد که امکان خشک شدنش میرود. منبعی که آبراهههایش به شخصیسازی سینما و سلیقهی مخاطب چهبسا ختم میشود. گرچه اکنون برای دیدن این ترکهای ویرانکننده خیلی زود است اما نسیم نشانههایش وزیدن گرفته است. کمپانیهای قدیمی معروف فیلمسازی مستقر در هالیوود، مداخله جویانه در جرحوتعدیل نگاتیوها و سرنوشت فیلمها تأثیر ناراحتکنندهی میگذاشتند اما بههرحال با تجربهی دورودراز خود مانع از شخصی شدن تولیداتشان توسط کارگردانها نیز میشدند. کشمکش همیشگی میان کمپانیها و کارگردانها بر سر نام فیلم، انتخاب آرتیستها و حذف و تغییر برخی صحنهها منجر به برقراری تعادلی میشد که نهایتاً سودش را تماشاچی میبرد. در نتفلیکس این تعادل دیده نمیشود و از حالا به بعد هرآنکه مشتاق است تا ایدهاش را بدون نصیحت دیگران به تصویر برگرداند درب خانهی نتفلیکس را خواهد کوفت. از طرفی دیگر با افزایش تعداد سیستمهای پخش و داغ شدن رقابت میان آنها، محصولات تلویزیون پروتکل اینترنت برای دیده شدنِ بیشتر، کارشان حتماً به لایک گرفتن و از این قبیل مزخرفات خواهد رسید که در این صورت موضوع تمایل به طبع و سلیقهی مخاطب پیش آمده که نتیجهی ناخوشایندش، فیلم ویرانکن خواهد بود. بههرحال پخش گستردهی فیلم طولانی "مرد ایرلندی" بر روی پردهی عریض سینما مطمئناً شکست میخورد و پلتفرم نتفلیکس و صفحهی کوچک تلویزیون، این بار بهترین محل برای نمایش گنگستربازی پا به سن گذاشتههای ِاسکورسیزی بود.
وجود مردانی چون مارتین اسکورسیزی و چندتایی دیگر که سرسختانه برای زنده ماندن سینما و تحویل آن به آیندگانِ باصلاحیت تلاش میکنند غنیمت بزرگی است. غنیمتی چون یک سد در مقابل هجوم کسانی که تقلا و روشنفکری آنان در حد لاس زدن با دوربین خلاصه شده و نادانسته سعی میکنند سینما را از حالت عمومیاش خارج کنند. او و همنوعانش علاوه بر آفرینش سرگرمیهای تحسینبرانگیز، معلمین خوبی برای دیگران و مکتشف استعدادهای نشکفته هم بودند. اسکورسیزی از یک ویدیوکلیپ چنددقیقهای هم میتوانست کسی را به عالم سینما معرفی کند (وسلی اسنایپس Wesley Snipes در ویدیو ترانهی مایکل جکسون به نام بد Bad). با دیدن فیلم زیبای هیوگو Hugo که از یک کارگردانی بسیار حسابشده بهره میبرد به منعطف بودن علاقه و استعداد اسکورسیزی ایمان آوردم. او محبوبیت، دوام و قدرتش را از گیشه و رسانه نمیگرفت بلکه از اعتقاد مسئولانه به تعریف اصیل سینما. وی حق داشته که دامنهی اعتمادش به مجموعهی داخلی سینما را خیلی گسترده نکند ولی با خوشاحساسی و قدرشناسی تمام، اعتماد همه را در داخل و بیرون سینما جلب کرده است. از متصرفات قانونیاش به جد محافظت کرده اما تاکنون دیده نشده که راه را بر کسی بسته باشد. او قابل احترام مضاعف هست از این بابت که سعی نکرده هیچگاه خود را به عنوان استاد فلسفه به بیننده قالب کند. در آستانهی 77 سالگی، همکاری مجدد با هنرپیشهی محبوبش رابرت دنیرو، "جو پشی Joe Pesci" و استفاده از "آل پاچینو Al Pacino" که تجربهی فیلمی مهمی در گنگستری دارد از روی یادآوری قدرت و شکوه گذشتهی خودش نبود و بیشتر برای شاد کردن هواداران قدیمی و زنده نگاه داشتن ژانری بود که هیچگاه از آن مأیوس نشده بود. اگر مرد ایرلندی را نمیساخت صدای درونیاش را نادیده گرفته بود، صدایی که سالها پیش به او الهام کرده بود که "راه تو" این است.
محمد از کرمانشاه 14/04/1399
شاید اسم این متن نقد و تحلیل فیلم آیریش من نباشه، مخصوصا برای کسی که با آثار مافیایی خیلی آشنایی نداشته و فقط بخاطر اسم و رسم و سر و صدای فیلم بهش رو آورده و تماشا کرده؛
اما توصیفش از اسکورسیزی و کنایه هاش واقعا عالیه.
فیلمم کن: اسکورسیزی با خود اسکورسیزی مقایسه شده است. همچنین باید پذیرای تغییراتی در سبک نگارش نقدفیلم باشیم. این تغییرات اجتناب ناپذیر هستند. سپاس از توجه شما به این نوشته.