معرفی, نقد و بررسی فیلم افشاگر-Spotlight
-
منتشر شده در 16 بهمن 1394
ماجرای فیلم افشاگر - Spotlight
سردبیر جدید روزنامه بوستون کلاب، مارتی بارون Marty Baron، توجه افراد تیم نورافکن Spotlight گروهی که برای سالیان دراز در این روزنامه خبر موضوعات مهم و حساس را پوشش دادهاند، را به موضوع تجاوزهای جنسی کشیشان کلیسای کاتولیک به کودکان جلب میکند. خبرهای منتشرشدهی پیشین با توجه به نفوذ کلیسای کاتولیک و تأثیر آن بر روند قضایی چندان نتوانسته بود که عمق و ابعاد این فاجعه را نمایان سازد. تیم 4 نفرِ نورافکن به سرپرستی والتر رابی رابینسون Walter Robby Robinson و با حمایت سردبیر جدید شروع به جمعآوری سرنخهای لازم میکند. سردبیر جدید، گروه را متقاعد میکند بهجای متهم کردن موردی کشیشها بر این مسئله متمرکز شوند که کلیسای کاتولیک منطقه بوستون و کاردینال آن Cardinal Law از این موضوع مدتهاست که باخبر هستند و عدم دخالت و بهنوعی حمایت آنها موجب یک سری از تجاوزهای سیستماتیک در کلیساهای مختلف شده است و آنها بایستی اقدام به رسوایی کل این ماجرا کنند و نهتنها قسمتی از آن.
یکی از خبرنگاران گروه به نام مایک رزندس Michael Rezendes به ملاقات وکیلی به نام گارابیدن که برای نخستین بار وکالت تعدادی از قربانیان جنسی کلیسا را بر عهده داشته و دارد میرود. او ابتدا روی خوشی به قضیه نشان نداده ولی با سماجت خبرنگار ترتیب ملاقات وی را با قربانیان این فاجعه میدهد. سایر افراد گروه نیز موفق میشوند که قربانیان دیگری پیدا کنند و با آنها مصاحبه کنند. حتی یکی از قربانیان فاش میسازد که مدارک مهمی را سالها پیش به دفتر روزنامه ارسال کرده اما هیچ واکنشی از جانب روزنامه ندیده است. همچنین یکی از کشیشان بهراحتی به این قضیه اعتراف میکند و آن را همانند یک مسئله رایج، چندان مهم نمیانگارد و حتی خود را نیز قربانی تجاوز معرفی میکند. تیم متوجه میشود که کلیسا با انتقال، مرخصی و بازنشسته کردن کشیشهای خاطیای که لو رفته بودند سعی در حفظ آبرو و جلوگیری از رسوایی عمومی برآمده است. بعد از جمعآوری مدارک و مصاحبههای مختلف گروه پی میبرد که ابعاد رسوایی از 20 کشیش خاطی فراتر میرود و تعداد آنها در منطقه بوستون چیزی در حدود 90 نفر هست. این باعث قوی شدن انگیزه خبرنگاران جهت افشای ماجرا میشود. سرپرست نورافکن سعی میکند که طی ملاقات با مسئولین وقت و مرتبط با پرونده قضایی اطلاعات بیشتری به دست بیاورد اما بیشتر با تهدیدات ضمنی روبرو میشود.
درحالیکه سردبیر و گروه آمادهی وارد شدن به مرحله نهایی تحقیق و اعلان خبر میشوند، حادثه تروریستی حمله به برجهای دوقلوی نیویورک (2001/11/9) اتفاق میافتد. تحت تأثیر این اتفاق، کار کمی عقب میافتد اما پیگیری نورافکن ادامه پیدا میکند. تلاش روزنامه برای در میان گذاشتن موضوع با کاردینال وسوالاتی از وی به نتیجهای نمیرسد. سرانجام، نورافکن در سال 2002 مقالهی خود را منتشر میکند و ابعاد رسوایی را رسانهای میکند. روز بعد از توزیع روزنامه، تلفنهای بخش نورافکن از ابتدای صبح مدام زنگ میخورد. کسانی که پشت خط هستند عمدتاً از قربانیان تجاوز و آزارهای جنسی کشیشان در مناطق مختلف آمریکا و حتی سایر نقاط دنیا هستند. با جمعآوری اطلاعات مشخص میشود که اندازه فاجعه تنها به بوستون محدود نشده و تعداد پدرهای مذهبی که سالیان زیادی اقدام به این کار میکردند از 200 نفر هم تجاوز کرده است و روزنامه در این سال بیش از 600 داستان از این نوع را منتشر میکند. کاردینال لاو استعفا داده و توسط واتیکان به یکی از مهمترین کلیساهای کاتولیک جهان در رم منتقل میشود.
نقد و بررسی فیلم افشاگر - Spotlight
چنانچه به رتبهبندی سایت ما به این فیلم نگاه کنید متوجه میشوید برخلاف بسیاری خصوصاً آنان که در عرصه فیلم فعال هستند (خواص) امتیاز ما به این فیلم اصلاً درخشان نیست. فیلم نورافکن یا افشاگر جایزه بهترین فیلم انجمن منتقدان را از آن خودکرده است و همچنین کاندیدای اسکار در رشتههای بهترین فیلم، کارگردان، نقش دوم مرد، نقش دوم زن، فیلمنامه اصلی و تدوین نیز هست (اگر کاندیدای بهترین جلوههای ویژه هم میشد اصلاً تعجب نمیکردم). اما ما بر این عقیده هستیم که این اثر شایستگی نامزدی این رشتهها را هم ندارد تا چه رسد برنده شدن. در حقیقت این فیلم فقط و فقط نان موضوع حساسیتزای خود را میخورد. موضوعی که به درازای تاریخ بهصورت یک نهال حسرت در اعماق قلب روشنفکران و هنرمندان یک جامعه کاشته شده است و به دلایلی که اینجا مجال گفتنش نیست هیچگاه به شکوفه ننشسته است. این اثر یعنی دوباره بازگو کردن رسوایی جنسی کشیشان کلیسای کاتولیک در رابطه با خردسالان، حسرت اعماق درون را به سطح آورده است و داوران با دست و دلبازی فراوان آن را در هر رشتهای لایق بردن جایزه دانستهاند. در حقیقت این بهنوعی یک انتقام محسوب میشود از مردانی که در زیر خرقه عیسی سالیان زیادی گوسپند وار احترام و اعتماد آدمیان را جلب کرده و گرگینه وار فرزندان آنان را در پستوی کلیساها میدرند. این روشنفکران هنرمند از اینکه مردان خدا برای خباثتها و پلیدیهایشان تقاصی پس نمیدهند عصبانیاند و اکنون از اینکه فیلمی را علیرغم فروش ناچیزش دوباره پررنگ کنند و بر سر زبانها بیاندازند، آرامش میگیرند. مضافاً، از اینکه بتوانند بارگاه باشکوه پدران مقدسی را که بر دلهای لرزان و ترسیده آدمهای مصلحتاندیش فرصتطلب استوارشده است را به زیر بکشند خشنود میشوند. علیرغم اینکه خیلی از این هنرمندان روشنفکر نیز به اقتضای زمان و مکان ریاورزانه و انگل گونه به همزیستی با مردان خدا ادامه میدهند اما بااینحال از تشویق عدهای با دل و جرئت که به این کینه تاریخی پرداختهاند غافل نمیشوند. اگر به فیلم دقیق خیره شوید چیز فوقالعادهای در آن نمیبینید و همهچیز عادی به نظر میرسد. حالا اینکه شما از موضوع فیلم خوشتان بیاید و از آن تعریف کنید یکچیز است و یا اینکه فیلم را به لحاظ تکنیکی و ساخت به قضاوت بگذارید، چیز دیگر. درواقع اگر آن چند هنرپیشه هالیوودی را با بازیگرهای ناشناس جابجا کنید، با فیلم مستند درجه دومی که از پشت پرده یک واقعه مهم آنهم تنها از یک زاویه (بخش کلیسا کاملاً تاریک است) سخن میگوید، طرف هستید.
برخلاف نظر جایزه بده ها من تمام بازیهای این فیلم را کاملاً عادی و بدون اثرگذاری میبینم. اگرچه نفهمیدم این عمدی است و یا سهوی اما فیلم خونسردانه میان سینمایی و یا مستند بودن دست و پا میزند و از اینکه قرار نیست به بخش کشیشان خشک رفتار پرنفوذ ورود کند آسوده به شرح وقایع میان معدود آدمهای درگیر در یکطرف این قصه میپردازد. آقای مارک رافلو Mark Ruffalo در این فیلم و به خواسته کارگردان بازی جدیدی از خود ارائه میدهد که حتی خود او هم در این قالب ناراحت به نظر میرسد. کجای این بازی درخشان است؟ خواهش میکنم یکبار دیگر بر روی او متمرکز شوید و آن را با بازی بهنوعی غیرمعمول آقای کریستین بیل Christian Bale در فیلم جنگنده The Fighter مقایسه کنید تا ببینید بازی مکمل شایسته نامزدی چگونه باید باشد. این وضعیت برای بازیگر نقش مکمل زن راشل مک آدامز Rachel McAdams رقتانگیزتر است. هر چه نگاه میکنم که چرا ایشان نامزدِ بهترین نقش دوم زن شده است چیزی به نظرم نمیآید. شاید امسال آنقدر بازیها افتضاح بوده که اینها به چشم میآید. بازی آنهاییکه در نقش قربانیان جنسی نقش ایفا میکردند بهمراتب دلنشینتر بود تا هنرپیشههای حرفهای فیلم. از طرف دیگر کارگردان تمام سعی خود را کرده است که به ما بفهماند این میدان نبردی است میان دو حکومت رسانهها و کلیساها که در یک جناح خبرنگاران کاملاً پاک و منزه با قلمهایشان در حال حمله هستند و در سوی دیگر کشیشهای فاسدی که در کلیساهای کاخ گونه خود پشت صلیبهای زمرد نشان سنگر گرفتهاند. برای چسباندن این تنزیه کودکانه به ژورنالیستها، کارگردان آنها را مجبور کرده است که سادهترین و پوشیدهترین لباسها ( خبرنگار زن) را در طول فیلم به تن کنند و با رفتار معصومانه، بدون خطا و مردمپسند دل بینندهها را به دست بیاورند. این به نظر من ریاکارانه آمد.
سعی ما تخریب این فیلم نیست بلکه دوست داریم بگوییم این موضوع بااهمیت و جنجالی در قالب این فیلم سینمایی، بدون تعلیق، کسالتآور و بدون هیجان به نظر میرسید. موضوع رسوایی کلیسا را مردم قبلاً خوانده بودند و جدید به شمار نمیآمد و برای جذب مخاطب، این قصهی چند سال پیش باید حسابی متلاطم و تهاجمی نگاشته میشد. پرداختن به روزنامهنگارهای ناشناس مانده فیلم در تلفن جواب دادن و پرسیدن سؤالات معمولی خلاصهشده بود مهمترین قسمت یعنی شرح سیاهکاریهای نمایندگان عیسی بر روی زمین محافظهکارانه حذف شده بود. با یک ایده جنجالبرانگیز اما بدون پیچیدگی که برای یک فیلم کش دادهشده است، روبرو هستیم. توجه شمارا به نقاط اوج قلابی فیلم هم جلب میکنم. بهعنوان نمونه، هنگامیکه تیم نورافکن در بایگانی نشریه متوجه میشود که کلیسا برای سرپوش گذاشتن بر حقایق، کشیشان منحرف را جابجا و یا بازنشسته میکند یکی از این اوجهای فیلم است. درصورتیکه اینیک مسئله کاملاً عادی در سازمانهایی است که نمیخواهند اشتباهاتشان دردسر زا شود و یا حیثیتشان لکهدار. جابجایی و مرخصی اجباری تنها کاری است که انجام میشود. این دیگر جای تعجب و شگفتی ندارد چراکه ناآگاهترین شهروند یک جامعه که در پشت کوه زندگی میکند نیز از این ترفند خبر دارد تا چه رسد به ژورنالیستهای حرفهای یک نشریه بزرگ. در غیاب سکانسهای معنوی تأثیرگذار که خوراک این سبک فیلمها هستند، دویدنهای خبرنگار و پشت درماندن او در سالنهای دادگاه و رشوه دادنش و تعجیل الکی او برای نشان دادن یک نامه عادی که اتفاقاً اصلاً مدرک جرم محسوب نمیشود (نقطه اوج قلابی)، مهم جلوه دادهشده است. همچنین کشف محل خانه یکی از کشیشهای مظنون که در همسایگی خبرنگار نورافکن زندگی میکند در فیلم بهعنوان نقطه هیجان داری به تصویر کشیده میشود درحالیکه در ادامه چیز خاصی در این مورد نمیبینیم. گفتگوهای میان شخصیتها یا خیلی ساده و پیشپاافتاده است و یا خیلی نامفهوم. صحبتهای سرپرست گروه (رابی) با مقامات مسئول این پروندهها را به خاطر بیاورید، بیننده بدبخت باید کلی به مخش فشار بیاورد که تازه متوجه شوند اینها در مورد چی دارند صحبت میکنند. این گنگی به این دلیل نیست که دیالوگهای آنها بر خواسته از موضوعات غامض و سطح بالاست بلکه دقیقاً برعکس آن است و به دلیل فقدان آن، فیلمنامهنویس با این ترفند میخواهد به غنای داستان خودش اضافه کند. ما منکر اهمیت موضوع رسوایی جنسی مردان خدا و افشای آن توسط خبرنگاران شجاع بوستون کلاب نیستیم اما فیلم این تلاش را بهصورت خیلی معمولی نشان داده است و هیچ جنبه بصری قوی پرکششی در آن نمییابیم. فکر کنم اگر کتاب این افشاگری را میخواندم بیشتر هیجانزده میشدم تا دیدن این فیلم.
موضوع، موضوع قلم و یا صلیب نیست موضوع، موضوع صداقت است و حقیقت
{fastsocialshare}